روش پژوهش «کارو»
مقدمه
نظریه «کارو» یک نظریه علمی است. برای دستیابی به این نظریه و توسعه و تکوین آن از روشهای علمی پژوهش استفاده شده است. در این بخش بطور خلاصه روشهای علمی پژوهش برای ارائه و تکوین این نظریه ارائه می شود. البته مطالب این صفحه ممکن است بدرد خیلی ها نخورد و آنها این بخش را مطالعه نکنند. معمولاً آدمهای دانشگاهی علاقه مند به این مباحث هستند. .ولی به هر حال برای اثبات این که برای ارائه این نظریه از متدهای علمی روش پژوهش استفاده شده است. روشهای پژوهش این نظریه در ادامه می آید.
در کل می توان گفت که برای دستیابی به این نظریه بیشتر از روشهای پژوهش کیفی استفاده شده است.
مهمترین روشهای پژوهش «کارو» به شرح زیر است:
طرح پژوهش کیفی زیست نگاری
طرح پژوهش کیفی نظریه برخاسته از داده ها
یک پژوهش واقعی در مورد تأثیر الگوی «کارو» بر کاهش استرس
در ادامه نحوه استفاده از هر یک از طرح های پژوهشی فوق برای ارائه و تکوین نظریه «کارو» ارائه می شود:
طرح پژوهش کیفی زیست نگاری
زیست نگاری. تاریخچه زندگی. تاریخ شفاهی و تحقیق روایتی نام های متفاوت این روش تحقیق کیفی است. هدف توصیف زندگی افراد است. پژوهشگر با سعی بر آن دارد که با تمرکز بر تجربه های کسب شده در زندگی یک فرد و گردآوری داده از طریق مصاحبه و دستیابی به گزارشهای مرتبط به این امر پی برد که تجربه های کسب شده در زندگی فرد چه معنایی داشته است. اگر گزارش تحقیق زیست نگاری به وسیله خود فرد تهیه شود آن را خود-زیست نگاری مینامند. اگر تجربه فرد در تمام طول مدت زندگی خودش بازنمایی شود آن را تاریخچه زندگی گویند.
از طریق تحقیق زیست نگاری پژوهشگر با فرد مورد نظر رابطه ای قوی برقرار می کند و سعی برآن دارد که فرد داستان زندگی و تجربه های کسب کرده را باز گو کند .شک نیست که هر فرد درباره تجربه های زندگی خود می تواند داستان سرایی کند.پژوهشگر در حین مصاحبه و پس از آن به معنی سازی از تجربه ها کمک میکند. بنابراین روش تحقیق زیست نگاری وقتی به کار می رودکه پژوهشگر بخواهد تجربه های کسب شده یک فرد را در یک حیطه معین بازنمایی کند و از آنها به معنی سازی بپردازد.
اگر گزارش تحقیق زیست نگاری به وسیله پژوهش گر تهیه شود آن را خود زیست نگاری مینامند.علاوه بر آن در صورتی که در پژوهش به روش روایتی تجربه فرد در تمام طول مدت زندگی او بازنمایی شود آن را تاریخچه زندگی می نامند.برخی نویسندگان نیز روش تحقیق روایتی را به صورت کلی برای انواع زیست نگاری به کار می برند.
هفت ویژگی مشترک در انواع زیست نگاری ها:
1. تجربه های فردی: پژوهشگر از فرایند مصاحبه و یا از منابع دیگر داده جمع آوری میکند.
۲. گاه شماری تجربه ها: فرد با توجه به فرایند زمانی تجربه های خود را در گذشته و حال و نیز احتمال وقوع آنها دراینده را به صورت حکایت گونه بازنمایی کند.
٣. گردآوری داستان های زندگی فرد: معمولا این گونه داستان ها یا حکایات یک نقطه آغازین و فرایند تکوین و نقطه پایان دارند که در برخی نقاط اوج و نزول وجود دارد که نقش پژوهشگر به عنوان مصاحبه گر در ایجاد اشتیاق برای بازگو کردن این نقاط مهم است.
4. بازگو کردن داستان ها : یا باز نویسی داستان باید به شکلی باشد که عناصر زمان تجربه و مکان تجربه و صحنه تجربه و رعایت توالی آن برقرار باشد. ..
5- کد گذاری موضوع ها: زمانی که با چند نفر مصاحبه شود یا از چند منبع استفاده شود و در صفحاتی نوشته شود با توجه به جنبه زمانی تجربه ها به بخش هایی تقسیم بندی میشوند و سپس تعداد تقسیم بندی را کم کرده و یا ادغام می کنیم .
6. زمینه یا موقعیت: باید مشخص شود که ماجرا در چه بافت اجتماعی – سازمانی صورت گرفته.
7. همدستی پژوهشگر با مصاحبه شونده (گان): باتوجه به هدف پژوهش مصاحبه را مدیریت کنیم.به طوری که مصاحبه شونده تجربه های خود را در راستای هدف تحقیق بیان کند .
برای ارائه و تکوین نظریه «کارو» از طرح پژوهش زیست نگاری بسیار استفاده کرده ام. در درجه اول از خود زیست نگاری استفاده کرده ام. بنده زندگینامه خودم را از بدو تولد تا کنون تنظیم نموده ام. نقاط عطف زندگی خود را مشخص ساخته ام. زمان هایی که صحیح رفته ام را مشخص نموده ام. زمانهایی که اشتباه رفتم را نیز مشخص کرده ام. بررسی زندگی نامه خود در تکوین نظریه «کارو» خصوصاً بخش «رشد و موفقیت» تاثیر بسزائی داشت.
علاوه بر بررسی زندگینامه خود، اطلاعات زندگی حال و گذشته تعدادی از افراد را از طریق مصاحبه رو در رو کسب کردم. تجربه های آنها را گاهشماری کردم. نقاط عطف و نقاط اوج و نزول را مشخص نمودم. بافت اجتماعی، زمانی و مکانی تجربه ها را در نظر گرفتم. ضمن این که با زندگی گذشته و حال برخی از افراد آنقدر آشنا و مأنوس بودم که نیازی به مصاحبه با آنها نداشتم. بررسی سبک زندگی اشخاص مختلف همراه با تطبیق دادن برخی از نظریه های روان شناسی با زندگی آنها، مرا در تکوین الگوی «کارو» بسیار کمک کرد.
طرح پژوهش کیفی نظریه برخاسته از داده ها
روش نظریه برخاسته از داده ها (Grounded Theory)یک شیوه پژوهش کیفی است که با استفاده ازیک دسته داده ها نظریه ای تکوین می یابد. وقتی برای تبیین یک فرآیندبه یک نظریه نیازداریم از نظریه برخاسته از داده هااستفاده می کنیم.
وقتي که نظریه هاي موجود به تبیین چنین فرایندي نمي پردازند ، به کمک نظریه برخاسته از داده ها مي توان درباره ي وقوع این فرایند یا مشکل با افراد مورد مشاهده یک نظریه را صورتبندي کرد. همچنین وقتي که مي خواهید برخي فرایند ها را مطالعه کنید ، مي توانید از نظریه برخاسته از داده ها استفاده کنید.
این روش پژوهش یک روش استقرائی است. بدین ترتیب که از جمع آوری داده ها شروع می شود . سپس طی مراحلی به تولید و تکوین نظریه، ادامه و پایان می یابد.
انواع طرح های پژوهشی به روش نظریه برخاسته از داده ها :
1-شیوه سیستماتیک که به اشتراس و کوبن نسبت داده شد .
2- شیوه نوخاسته که به گلیزر نسبت داده شد .
3- شیوه سازاگرا که به شارماز نسبت داده میشود.
طرح سیستماتیک :
برای تولید و تکوین نظریه «کارو» از این طرح استفاده شده است. بنا براین این، این طرح با تفصیل بیشتری ارائه می شود.
در تحقیقات علوم رفتاری برای اجرای روش نظریه برخاسته از داده ها بطور گسترده از طرح سیستماتیک استفاده میشود،این طرح استفاده از مراحل تحلیل داده ها از طریق کد گذاری باز، کدگذاری محوری وکد گذاری گزینشی تاکید دارد.
کدگذاری باز : ازطریق جز به جز کردن اطلاعات به شکل بندی مقوله های اطلاعات درباره پدیده مورد مطالعه می پردازد. پژوهشگر براساس داده های گردآوری شده از مصاحبه ها مشاهده ها ، یاداشت های روزانه و فنی مقوله اصلی و فرعی را مشخص میکند این امر بوسیله پژوهش های ناپ ملاحظه شد.
در فرایند پژوهش «کارو» ، نحوه گذران اوقات توسط افراد، دقیقاً مورد بررسی قرار دادم. این که زمانهای خود را به چه فعالیتهایی اختصاص می دهند، شناسائی کردم.
کدگذاری محوری : پژوهشگر یک مقوله کدگذاری باز را انتخاب میکند آن را در مرکز فرایند مورد بررسی قرار میدهد وسپس سایر مقوله ها را به آن مرتبط میکند. سایر مقوله ها متشکل از شرایط علّی ، راهبردها شرایط زمینه ای و واسطه ای وعواقب و پیامد حاصل از راهبردها است. انجام این مرحله مستلزم ترسیم شکلی است که نمودار کدگذاری نامیده میشود .
در فرایند پژوهش «کارو» ، 4 تا از مقوله های «کارو» که همان بخشهای چهارگانه «کارو» می باشند را در مرکز فرایند، مورد بررسی قرار دادم. سایر مقوله های فرعی را به آن 4 مقوله محوری ارتباط دادم.
کدگذاری گزینشی : در این مرحله پژوهشگر به تکوین نظریه ای درباره رابطه میان مقوله های بدست آمده در الگوی کدگذاری محوری می پردازد بعنوان سطح اولیه این نظریه یک تبیین نظری از فرآیندی است که مورد پژوهش قرارگرفته است.
در فرایند پژوهش «کارو» ، با استفاده از کدگذاری گزینشی ، رفته رفته این نظریه تکوین یافت.
ویژگی های اصلی روش تحقیق نظریه برخاسته از داده ها که پژوهشگران در طرح هایشان بکار می برند :
– رویکرد فرآیندی
– نمونه گیری نظری
– تحلیل مقایسه ای پیوسته داده ها
– یک مقوله اصلی (هسته ای)
– به وجود آوردن نظریه
– یادداشت روزانه فنی
رویکرد فرآیندی :
در این موضوع بیشتر یک فرآیند بررسی میشود زیرا دنیای اجتماعی که ما در آن زندگی می کنیم مستلزم تعامل افراد با یکدیگر است . یک فرآیند عبارت از توالی عمل ها وتعامل ها میان افراد و رویدادهای مربوط به یک موضوع ، نظریه پردازان این جنبه های مجزا شده را مقوله می نامند.
الگوی «کارو» ، در واقع یک فرایند است. که از «کسب درآمد و مدیریت مالی زندگی» شروع می شود و تا «اوقات فراغت و تفریحات» پایان می یابد. با استفاده از روش نظریه برخاسته از داده ها، این فرایند را مورد بررسی قرار دادم.
نمونه گیری نظری :
داده هایی که بوسیله پژوهشگر نظریه برخاسته از داده ها گردآوری میشود اشکال گوناگونی از داده های کیفی را بدست میدهد . انجام نمونه گیری ، قصدی برای مصاحبه یا مشاهده در روش نظریه برخاسته ازداده ها فرآیند پژوهش از جنبه ای را بطور منحصر بفردی از سایر رویکردهای گردآوری داده ها در تحقیق کیفی متمایز میکند.
در انجام این عمل از شیوه ای استفاده میکنند که مستلزم همزمانی و انتخاب متوالی داده ها و تحلیل آنهاست. در این نمونه گیری از شیوه نوخاسته نیز استفاده میشود که فرآیندی است درآن پژوهشگر داده هایی را گردآوری میکند که بلافاصله مورد تحلیل قرار میدهد نه اینکه صبر کند تا تمام داده ها گردآوری و بر مبنای تحلیل آنها تصمیم گیری کند.
نمونه هایی که در پژوهش «کارو» از آنها استفاده کردم، سعی کردم از اقشار مختلف مردم و جنسیتهای مختلف باشند. وقتی که با آنها مصاحبه می کردم، رفته رفته مقوله ها بهبود پیدا می کرد و به اشباع مقوله ها نزدیک می شدم.
تحلیل مقایسه ای پیوسته داده ها :
این فرآیند تدریجی تکوین مقوله های مبتنی بر اطلاعات ،شیوه مقایسه پیوسته است . مقایسه پیوسته شیوه ای استقرایی در تحلیل داده ها در پژوهش نظریه برخاسته از داده هاست دراین شیوه به مقایسه رویدادها با سایر رویدادها ومقایسه مقوله ها با سایر مقوله ها پرداخته میشود منظور کلی آن است که مقوله ها بر داده ها مبتنی شوند.
در پژوهش «کارو» ، داده ها را هنگامی که جمع آوری می کردم، آنها را با هم مقایسه نیز می کردم. مقایسه پیوسته داده ها شیوه استقرائی در پژوهش «کارو» می باشد.
یک مقوله کانونی :
از میان مقوله هایی که از داده ها استخراج میشود پژوهشگران نظریه برخاسته از داده ها یک مقوله کانونی بعنوان پدیده اصلی برای تکوین نظریه انتخاب میکنند. پژوهشگر این انتخاب را براساس چند عامل بعمل می آورد مانند رابطه میان این مقوله با سایر مقوله ها ،فراوانی تکرار آن ،سهولت و سرعت اشباع و پیامد آشکار.
ملاک های تفصیلی برای انتخاب یک مقوله اصلی :
این مقوله باید در کانون قرار داشته باشد .
باید به دفعات در داده ها ظاهر شود .
تبیینی که از رابطه میان مقوله ها حاصل میشود منطقی و سازگار باشد.
همان طور که مفهوم دقیق تر میشود نظریه از جنبه عمقی و تبیین قوی تر میشود .
وقتی شرایط تغییر میکند تبیین کماکان صادق میباشد .
در پژوهش «کارو»، مقوله های کانونی که همان بخشهای چهارگانه «کارو» می باشند، تمامی ملاک های تفضیلی فوق را دارا می باشند. آنها در کانون قرار دارند، به دفعات در داده ها ظاهر می شوند. رابطه بین این بخش ها، منطقی و سازگار است. دائماً نظریه عمقی و قوی تر می شد. هیج ربطی به تغییر شرایط ندارد. این نظریه در همه شرایط صادق می باشد.
در درون هر کانون، کانون های فرعی نیز شناسایی شدند. گاهاً بین کانون های فرعی، خصوصاً کانونهای فرعی مربوط به «کسب درآمد و مدیریت مالی زندگی» ، ارتباطات ریاضی کشف شد. این ارتباطات در تنظیم ساختار مالی بهینه به نحوی که اهداف مالی را دنبال کند، نقش بسزائی داشت.
تکوین نظریه :
در مشخص کردن یک مقوله کانونی و فرآیند مقوله هایی که آن را تشریح می کند پژوهشگران نظریه برخاسته از داده ها به تکوین یک نظریه می پردازند تمام کوشش ها به تکوین یک نظریه می انجامد که مبتنی بر داده هایی است که بوسیله پژوهشگر گردآوری میشود ، این نظریه تبیین یا درکی است از یک فرآیند درباره یک موضوع بنیادی که برخاسته از درون داده هاست .
در پژوهش «کارو» ، بر اساس داده های جمع آوری شده و تحلیل آنها در نهایت نظریه «کارو» تکوین یافت. این نظریه با برخی از نظریه های روان شناسی تطبیق یافت. بگونه ای که نظریه های روان شناسی پشتیبانی کننده از این نظریه است.
یک پژوهش واقعی در مورد تأثیر الگوی «کارو» بر کاهش استرس
بهمنظور آزمون الگوی «کارو» ، پژوهشی انجام دادم. موضوع پژوهش عبارت است از “طراحی الگویی برای مدیریت زمان تحت عنوان «ضَرو» و تأثیر آن بر استرس”.
در این پژوهش ، دو بخش ابتدایی الگوی «کارو» یعنی «کسب درآمد و مدیریت مالی زندگی» و «امورات فردی و خانوادگی» که ضروری هستند، در قالب کارهای «ضروری» قرار گرفته اند.
الگوی مفهومی این پژوهش از قرار زیر است:
بر اساس مدل مفهومی، 1 فرضیه کلی و 3 فرضیه اصلی همراه با 7 فرضیه را به شرح زیر مورد آزمون قرار میدهم:
فرضیه کلی: الگوی «ضرو» بر میزان استرس، تأثیر معناداری دارد.
این یک فرضیه کلی است. بهطورکلی میخواهم بدانم که اولویتبندی و انجام کارها بر طبق الگوی «ضرو» چه تأثیری بر میزان استرس دارد. صد البته در الگوی «ضرو» شرایطی برای انجام کارها در نظر گرفته است. این شرایط در 3 فرضیه اصلی و فرضیات فرعی بیان شده است. فرضیات اصلی و فرضیات فرعی مربوطه کلاً فرضیه کلی را میسازند. این فرضیه در واقع آزمون کلی الگوی «ضرو» است.
فرضیه فرعی 1 بیان میدارد که میزان کارهای ضروری تأثیر معنادار مستقیمی دارد. اشخاصی که کلی کارهای ضروری رو دوششان سنگینی میکند، به نظر میرسد استرس بیشتری را نیز متحمل میشوند؛ اما مگر میشود کارهای ضروری را کاهش داد در عین حال نیازها و ناراحتیهای ما نیز برطرف شود. اشخاص با برنامهریزی صحیح زندگی خود میتوانند به این مهم دست یابند. نحوه برنامهریزی بهگونهای که کارهای ضروری در حد محدودی قرار گیرد، در این مقاله نمیگنجد.
فرضیه اصلی 1: انجام کارهای ضروری بر میزان استرس تأثیر معناداری دارد.
فرضیات فرعی:
- مقدار کارهای ضروری بر میزان استرس، تأثیر معنادار مستقیمی دارد.
- اولویتبندی کارهای ضروری بر میزان استرس تأثیر معنادار معکوسی دارد.
- میزان یا درصد تکمیل کارهای ضروری بر میزان استرس تأثیر معنادار معکوسی دارد.
توضیح در مورد فرضیه اصلی 1 و فرضیات فرعی مربوطه: انجام کارهای ضروری بر میزان استرس تأثیر معناداری دارد؛ اما با شرایطی انجام کارهای ضروری باعث کاهش استرس میشود. این شرایط در فرضیات فرعی آن ارائه شدهاند.
فرضیه فرعی 1 بیان میدارد که میزان کارهای ضروری تأثیر معنادار مستقیمی دارد. اشخاصی که کلی کارهای ضروری رو دوششان سنگینی میکند، به نظر میرسد استرس بیشتری را نیز متحمل میشوند؛ اما مگر میشود کارهای ضروری را کاهش داد در عین حال نیازها و ناراحتیهای ما نیز برطرف شود. اشخاص با برنامهریزی صحیح زندگی خود میتوانند به این مهم دست یابند.
فرضیه فرعی 2 بیان میدارد که اولویتبندی کارهای ضروری باعث کاهش استرس میشود. نحوه اولویتبندی بر اساس اولویتبندی 4 گانه ماتریس ضرورت و فوریت که از ماتریس آیزنهاور الهام گرفته شده است، میباشد. البته نحوه تصمیمگیری در مورد هر یک از خانههای ماتریس ضرورت و فوریت با نحوه تصمیمگیری در خانههای ماتریس آیزنهاور تفاوت مینماید.
فرضیه فرعی 3 بیان میدارد که میزان تکمیل یا درصد تکمیل کارهای ضروری بر میزان استرس تأثیر معکوسی دارد. انجام ندادن کارهای ضروری منبع استرس است. بنابراین به نظر میرسد، هرچه درصد بیشتری کارهای ضروری انجام شود، استرس کاهش مییابد.
در مورد کارهای ضروری این نکته قابل توجه است که حداقل اوقات فراغت برای رفع خستگی و تجدید انرژی برای همگان لازم است. تا کارهای ضروری با بهرهوری، کیفیت و لذتبخشی بیشتری انجام شود. این حداقل اوقات فراغت، جزو کارهای ضروری قرار میگیرد، نه خود اوقات فراغت.
فرضیه اصلی 2: انجام کارهای «رشد و موفقیت» بر میزان استرس تأثیر معناداری دارد.
فرضیات فرعی:
- مقدار کارهای «رشد و موفقیت» بر میزان استرس، تأثیر معنادار معکوسی دارد.
- انجام کارهای «رشد و موفقیت» پس از انجام کارهای ضروری تأثیر معنادار معکوسی دارد.
توضیح در مورد فرضیه اصلی 2 و فرضیات فرعی مربوطه: کارهای رشد و موفقیت در درجه دوم اهمیت، پس از انجام کارهای ضروری قرار دارند. با الهام از نظریه دوعاملی هرزبرگ[1]، این کارها اگر انجام نشوند، مشکلی در زندگی پیش نمیآید و نارضایتی ایجاد نمیشود؛ اما اگر انجام بشوند، رضایت در زندگی ایجاد میشود یا رضایت افزایش مییابد.
بر اساس فرضیه فرعی 1 به نظر میرسد، افزایش رضایت ناشی از کارهای «رشد و موفقیت» در کاهش استرس تأثیر معناداری دارد. یعنی به نظر میرسد که میزان انجام کارهای «رشد و موفقیت» در کاهش استرس تأثیر دارد.
بر اساس فرضیه فرعی 2 اگر کارهای ضروری انجام نشده باشد و در عین حالی که کارهای ضروری انجام نشده باشد، کارهای مربوط به «رشد و موفقیت» انجام شود، کارهای «رشد و موفقیت» تأثیری بر کاهش استرس ندارد، بلکه استرس را نیز افزایش میدهد. بنابراین، به نظر میرسد انجام کارهای «رشد و موفقیت» تنها پس از انجام کارهای ضروری بر کاهش استرس تأثیر دارد. فلش نقطهچین از کارهای ضروری به کارهای «رشد و موفقیت» بیانگر این فرضیه است.
فرضیه اصلی 3: انجام کارهای «اوقات فراغت» بر میزان استرس تأثیر معناداری دارد.
فرضیات فرعی:
- مقدار کارهای «اوقات فراغت» بر میزان استرس، تأثیر معنادار معکوسی دارد.
- انجام کارهای «اوقات فراغت» پس از انجام کارهای ضروری تأثیر معنادار معکوسی دارد.
توضیح در مورد فرضیه اصلی 3 و فرضیات فرعی مربوطه: کارهای «اوقات فراغت» در درجه دوم اهمیت، پس از انجام کارهای ضروری قرار دارند. با الهام از نظریه دوعاملی هرزبرگ، این کارها اگر انجام نشوند، مشکلی در زندگی پیش نمیآید و نارضایتی ایجاد نمیشود؛ اما اگر انجام بشوند، رضایت در زندگی ایجاد میشود یا رضایت افزایش مییابد. البته یک حداقل اوقات فراغت برای رفع خستگی و تجدید انرژی ضروری است و جزو کارهای ضروری قرار میگیرد. منظور از کارهای «اوقات فراغت» در اینجا، اوقات فراغت اضافی است.
بر اساس فرضیه فرعی 1 به نظر میرسد، افزایش رضایت ناشی از کارهای «اوقات فراغت» در کاهش استرس تأثیر معناداری دارد. یعنی به نظر میرسد که میزان انجام کارهای «اوقات فراغت» در کاهش استرس تأثیر دارد. خصوصاً نحوه پرکردن اوقات فراغتی که هیجانهای منفی استرس را کاهش میدهند. اینگونه نحوه پرکردن اوقات فراغت شامل در دل طبیعت قرارگرفتن و زیر سایه درختی آساییدن و امثالهم است.
بر اساس فرضیه فرعی 2 اگر کارهای ضروری انجام نشده باشد و در عین حالی که کارهای ضروری انجام نشده باشد، کارهای مربوط به «اوقات فراغت» اضافی انجام شود، کارهای «اوقات فراغت» تأثیری بر کاهش استرس ندارد، بلکه استرس را نیز افزایش میدهد. بنابراین، به نظر میرسد انجام کارهای «اوقات فراغت» تنها پس از انجام کارهای ضروری بر کاهش استرس تأثیر دارد. فلش نقطهچین از کارهای ضروری به کارهای «اوقات فراغت» بیانگر این فرضیه است.
کلیه فرضیات اصلی و فرعی این پژوهش مورد تایید قرار گرفتند. این امر مؤید کاربرد الگوی «کارو» بر حال خوب و کاهش استرس است.