درباره ما:  داستان ظهور «کارو»

انگیزه و  داستان ظهور و   تکوین الگوی «کارو»

عمر محدود است. در این عمر محدود باید حداکثر رضایت و شادکامی را داشته باشید و به آرزوها و اهداف خود دست یابید. ولی اغلب مردم نمی دانند چگونه زندگی کنند تا به این مهم دست یابند. شما بارها افرادی را مشاهده نموده اید که مشغله های فراوان دارند و آرزوهای زیاد!!. آنها همیشه در حالت اضطراب و نگرانی بسر می برند و متاسفانه به اغلب اهداف و آرزوهای خود نه تنها دست نمی یابند، بلکه زندگی شخصی و خانوادگی مطلوبی نیز ندارند. و پس از عمری سپری کردن متوجه می شوندکه در سالهای گذشته چقدر راههای اشتباه رفته اند. آنها فقط زنده بوده اند، زندگی نکرده اند. افسوس می خورند  که انسان فقط یک بار شانس زندگی کردن داشته که آن را هم از دست داده اند. شاید شما هم یکی از آنها باشید!! اما و اما، نگران نباشید و بدانید که هنوز دیر نیست. در این سالهایی که از عمر شریف شما باقیمانده است با اصولی که در این وب سایت مطرح می شود انشاء الله بتوانید رضایت خودتان را از زندگی بازیابی یا بیشتر نمایید. 

انگیزه اصلی این سایت از یک پرسش شروع شد. پرسشی اساسی که در ذهنم  ایجاد شد. چگونه می توان با توجه به محدودیت زمان و درآمد با آرامش کامل از زندگی رضایت داشت، به اهداف و آرزوها برسید  و به سعادت ابدی نیز انشالله دست یابید؟ به عبارت بهتر هم خوشبخت باشید و هم موفق؟ برای پیدا کردن پاسخ این پرسش، مدت زیادی مطالعه و  پژوهش کردم. به هر حال پیچیدگی و داشتن ابعاد متفاوت زندگی، ایجاد الگوهای منظم را مشکل می نماید. اما من مفتخرم که پس از تلاشهای فراوان به این مهم دست یافتم و با تلفیق مدیریت زمان، مدیریت مالی، مدیریت فعالیتها و سبکهای زندگی،  الگوی «کارو» را کشف و  ارائه نمودم. با استفاده از این الگو برای اولین بار بصورت جامع و از ابعاد مختلف، زندگی را مورد بررسی قرار داده و سبکهای زندگی ویژه را برای اشخاص متفاوت با توجه به شرایط واقعی کشور عزیزمان ارائه کردم.

اما این که الگوی «کارو» چگونه ظهور و تکامل پیدا کرد، خود داستانی دارد که در ادامه می آید:

سالهای دور در اواخر تحصیلاتم در دوران دبیرستان، اگرچه به ظاهر فرد آرام و درون گرایی بودم، اما درونم غوغایی برپا بود. همیشه به دنبال کسب و کار آزاد بودم. هدفم تبدیل شدن به یک کارآفرین برجسته بود. پس از اخذ دیپلم، در کنکور سراسری شرکت کردم وبا رتبه 127در دانشگاه تهران در رشته مدیریت بازرگانی پذیرفته شدم. پس از گرفتن لیسانس، تحصیلات رسمی خود را در مقطع فوق لیسانس مدیریت دانشگاه تربیت مدرس گرایش مدیریت مالی و دکتری مدیریت  دانشگاه شهید بهشتی ادامه داده و به پایان رساندم. یکی از خصوصیات رشته مدیریت آن است که یک علم میان رشته ای است. در واقع در این علم از یافته های علوم دیگر مانند روان شناسی، جامعه شناسی، اقتصاد، بازاریابی، مدیریت مالی و غیره استفاده می شود.

رشته مدیریت، تحول فکری در من ایجاد می کرد. معتقد بودم و هستم تا کسی بر خودش مدیریت نداشته باشد، بر سازمان نمی تواند مدیریت داشته باشد. بنا براین ایده مدیریت بر خویشتن در من قوت گرفت. سعی نمودم ضمن استفاده از نظریات دانشمندان مختلف در این زمینه، این نظریات را بسط و توسعه دهم. در عین حالی که این نظریات را بسط و توسعه می دادم، سعی میکردم آنها را در زندگی شخصی و خانوادگی خود بکار ببرم. بگونه ای که در یادداشتهای شخصی خود و در سررسیدهایم و بعدها در کامپیوتر، با تأمل در مورد خود، به خودشناسی می‌پرداختم. اهداف و برنامه هایم را یادداشت می‌کردم. این کار را سالانه، ماهانه، حتی هفتگی و روزانه انجام می‌دادم  که وقت زیادی را از من می‌گرفت. اگرچه در این کار زیاده روی می کردم. اما فایده اصلی این کار این بود که با تأمل و تفکر در زندگی خود و دیگران پی به وجود الگوهایی ببرم.

پس از چند سال، به ناگاه متوجه شدم از هدف اولیه و اصلی خودم که تبدیل شدن به یک کارآفرین برجسته بود فاصله گرفته‌ام. به روزمره گی دچار شده ام. پروژه ها و برنامه های ناتمام زیادی داشتم. اهداف چند گانه ای در زندگی داشتم که به هیچکدام آنها دست نیاقته ام. دچار اغتشاش فکری و سردرگمی شده ام. سؤالی که در ذهنم ایجاد شد، این بود که واقعاً موفقیت چیست؟ چرا برخی از افراد گرچه دنبال موفقیت و عاشق موفقیت هستند ولی موفق نمی شوند؟ از طرف دیگر بسیاری از افراد موفق را مشاهده نمودم، متوجه شدم که آنها درواقع از زندگی خود رضایت ندارند. آیا واقعاً هدف از موفق شدن، رضایت از زندگی نیست؟! شاید آنها اصول موفقیت را به درستی اجرا نکردند. به دنبال علل می گشتم. بدین منظور آثار نویسندگان مشهور موفقیت را مطالعه کردم. کتابهای “آنتونی رابینز”، “وین دایر”، “ناپلئون هیل” ،”برایان ترسی، “اسپنسر جانسون”  دیگران  را مطالعه کردم و به سخنرانی های سخنرانان مشهور در این رابطه گوش فرا دادم. در برخی از همایشهای مربوطه شرکت کردم. اما در این آثار در عین ارزشمند بودن بعضاً محدودیتهایی دارند:

این کتابها با توجه به شرایط جوامع غربی نگاشته شده است و با وضعیت کشور ما چندان تناسب ندارد. دو مقوله ای که در جامعه ما در زندگی تأثیرات زیادی دارد یکی خانواده و دیگری مذهب است که در کتابهایی که توسط غربیان نوشته شده، بدانها زیاد توجه نشده است. 

ارتباط بین سبکهای مختلف زندگی و مدیریت زمان و مالی را نادیده انگاشته اند و تنها یک سبک زندگی را ترویج می دهند. تأکید آنها بر یکی از بخشهای زمان (رشد و موفقیت) است.

   در بسیاری از این آثار، موفقیت را تنها در ثروت اندوزی می دانند. اما غافل از این امر که هدف غایی را در نظر نمی گیرند. پول و ثروت وسیله ای است برای ارضاء نیازها. قدر مسلم است که پول و ثروت تمام نیازهای انسان را نمی تواند برطرف کند. از طرف دیگر، انسان معمولاً با  رنج و زحمت ثروت کسب می کند. در این حال انسان باید رنج کسب ثروت اضافه بر نیاز را با  لذت داشتن ثروت مقایسه می نماید. ضمناً همیشه داشتن ثروت موجب رفاه و آسایش بیشتر نمی شود. متأسفانه اغلب این آثار به این موضوعات اساسی  نپرداخته اند. این آثار بیشتر ثروت محور می باشند. در حالی که بهتر می بود ارضاء نیاز محور می بودند. البته ثروت مهم است، اما مهمتر از آن این است که ثروت را چگونه بدست می آوریم؟ و در چه راهی خرج می کنیم.

مشکل دیگری که این آثار دارد، معمولاً تعریف دقیقی از واژه ها ارائه نمی دهند، اغلب آنها را با هم قاطی می کنند. مسائل مادی و معنوی را از هم تفکیک نمی کنند. واژه های موفقیت و خوشبختی باید دقیق تعریف شوند و از هم متفاوت باشند . واژهای ثروت، رفاه و سرمایه با هم متفاوت است. ابزار سنجش آنها باید دقیقاً ارائه شوند. در مدیریت  گفته می شود تا چیزی را نتوان اندازه گیری کرد، نمی توان مدیریت  کرد. که این آثار معمولاً از آنها عاجز هستند.

  در برخی از این آثار بگونه ای عنوان می شود که انسان هر چه آرزو کند و بدان اعتقاد داشته باشد بدان دست می یابد. انسان اگر مثبت نگر باشد همه چیز حل می شود. بر عکس اگر منفی نگر باشد، همان منفی ها و بدبختی ها به سر آدم می آید. یعنی تلاش، تدبیر، برنامه ریزی و اجرای برنامه ها تأثیر چندانی برای رسیدن به آرزوها و اهداف ندارد. چنین افکاری با هیچ عقل سلیمی و علوم روانشناسی و حتی باورهای مذهبی مطابقت ندارد. این مطالب تنها شبه علم می باشد نه علم واقعی.  این آثار گاهی فرقه هایی را رواج می دهند که با علم و ادیان الهی هیچ تطابقی ندارد. و اثبات شدنی و قابلیت تکرار نیز ندارد.  

مشکل دیگر اغلب این آثار این است که تنها به کلی گویی و تغییر احساسات و باورها بسنده کرده اند و راهکارهای عینی و عملی و برنا مه های اجرایی و عقلانی برای موفقیت ارائه نداده اند. بیاناتی مانند تغییر باورها، کارکردن روی ضمیر ناخودآگاه و مثبت نگری گرچه ارزشمند هستند و احساس، انرژی و علاقه برای موفقیت فراهم می سازند، اما کافی نیست. موفقیت نیاز به برنامه های عقلانی، عملیاتی و زمانبندی شده با توجه به شرایط مختلف اشخاص مختلف  دارند. گاهی اوقات هیجانات بیش از حد و باورهای غیر واقعی بدون در نظر گرفتن عقلانیت و برنامه های واقع بینانه،  مشکلات عدیده ای را ایجاد می نماید. شخص ممکن است بی محابا دست به اجرا زند و به احتمال  زیاد شکست می خورد. مثلاً اگر برنامه موفقیت در کارآفرینی را در نظر داشته باشد، به احتمال زیاد  به ورشکستگی دچار خواهد شد. این امر مثل اتومبیلی بدون ترمز و فرمان می ماند که فقط گاز داده می شود.  این اتومبیل  تصادف خواهد کرد.

اما هنوز مهمترین سؤالاتم بدون جواب باقی مانده بود که رابطه موفقیت و رضایت از زندگی چیست؟ آیا تنها راه رضایت از زندگی، موفقیت است؟! آیا تمامی آدمهای موفق از زندگی خود رضایت دارند؟ در ادامه جستجوها و پژوهشهایم دریافتم که رشد و موفقیت تنها یکی از ابعاد زندگی انسان را تشکیل می دهد. زندگی انسان دارای ابعاد دیگری نیز هست که باید بدان توجه نمود. البته نیاز به رشد و موفقیت در وجود هر انسانی پیدا می شود. اما در بعضی‌ها این نیاز کمرنگ تر جلوه می نماید. بعضی از آدمها به ابعاد دیگر زندگی مثل امورات خانوادگی بیشتر اهمیت می دهند. به عنوان مثال یک زن خانه دار که دارای تعدادی فرزند و نوه می باشد، برای این خانم، امورات خانوادگی از رشد و موفقیت شخصی بیشتر اهمیت دارد. در واقع برای وی امورات خانوادگی بیشتر باعث رضایت از زندگی  می شود. برای برخی از اشخاص هم تفریحات و اوقات فراغت اهمیت زیادی دارد و برای  آنها لذت بخش است. اما بسیاری از آثار موفقیت، عمدتاً برای قشر خاصی از آدمها که عاشق رشد و موفقیت هستند نگاشته شده است. که تنها بر یک بعد از زندگی انسان که همانا کمال گرایی و رشد و موفقیت است، تأکید دارند. کسانی که حاضرند ابعاد دیگر زندگی خود از جمله زندگی خانوادگی خود را فدای موفقیت خود کنند. در حالیکه انسان، باید به تمام ابعاد زندگی خود توجه نماید.

برخی افراد اگرچه به رشد و موفقیت علاقه دارند، اما زمینه رشد و موفقیت در آنها فراهم نیست.چرا که به ابعاد دیگر زندگی توجه نمی نمایند و آنها را مدیریت و کنترل نمی نمایند. ابعاد دیگر زندگی انسان زمینه ساز رشد و موفقیت می باشد. چنانچه انسان به ابعاد دیگر زندگی خود توجه ننماید، رشد و موفقیت امکان پذیر نیست. اگر هم امکان پذیر شود و شخص پس از سالها تلاش بالأخره به موفقیت دست یابد، متوجه می شود که طی این سالها، از زندگی آنقدرها که باید  باشد، لذت و بهره کافی را نبرده است و بسیاری از نیازهایش طی این سالها ارضاء نشده است.در واقع، ابعاد دیگر زندگی خود را فدای موفقیت نموده اند. این اشخاص موفق هستند ولی خوشبخت نیستند. گاهی اوقات چنین اشخاصی، چنان بی برنامه عمل می کنند که نه به موفقیت نسبی می رسند و نه از زندگی فعلی خود لذت و بهره کافی می برند. چراکه قادر به کنترل ابعاد مختلف زندگی خود نیستند. در واقع جوانی‌شان را بیهوده به هدر می دهند. این امر را در دانشجویان کارشناسی ارشدم ملاحظه کردم. متوجه شدم که دانشجویان ارشد هنگام آمدن به دانشگاه اگرچه به رشد و موفقیت علاقه زیادی دارند، اما دغدغه های فکری بسیاری هم دارند. وقتی با آنها صحبت می کردم اغلب عنوان می کردند که از یک طرف شاغل هستند و از طرف دیگر مسایل خانوادگی شان مانع توجه جدی به تحصیلات می شد. همین موضوع سؤالی را درذهنم ایجاد نمود که چگونه می توان ابعاد دیگر زندگی را مدیریت و کنترل کرد که افراد حقیقتاً از زندگی حال خود رضایت کامل داشته باشند و از طرف دیگر به اهداف خود نیز نایل شوند.

تعادل کار و زندگی

در ادامه پژوهشهایم به مقوله رابطه کارو زندگی برخوردم. ارتباط بین کار و زندگی و تحت الشعاع قراردادن کار بر مسایل زندگی و خانواده دغدغه ای را بین اندیشمندان ایجاد نمود. بگونه ای که آنها نگران تضعیف نهاد خانواده توسط کار شدند. این تضعیف همگام با صنعتی شدن کشورها و در قرن بیستم و بیست و یکم شدت بیشتری به خود گرفت. نگرانیهای حاصل از این تحولات، به ویژه در عرصه خانواده، به اقداماتی از سوی دولتها و سازمانها برای ایجاد تعادل بین کار و زندگی منجر شده است. تعیین روزی به نام «روز تعادل بین کار و زندگی» در ایرلند و ماهی به نام «ماه کار و خانواده» در آمریکا و همچنین تألیف کتابها و  ایجادمؤسسات مشاوره ای برای گسترش فرهنگ تعادل بین کار و زندگی و یافتن راه حل برای بهبود روابط افراد خانواده، همگی شواهدی بر اهمیت روزافزون این بحث است.

اما مقوله کار و زندگی باز تمام ابعاد زندگی و اوقات انسان را در بر نمی گیرد.  زیرا اولاً منظور از کار، شغل است که برای کسب درآمد و ثروت صورت می گیرد. ثانیاً منظور از زندگی بیشتر مسائل خانوادگی است. در حالیکه زندگی شامل ابعاد دیگری مثل رشد و موفقیت و اوقات فراغت نیز هست. ثالثاً دقیقاً و به صورت علمی روابط بین ابعاد مختلف زندگی را با هم برقرار نکرده اند و تنها به توصیه های کلی بدون در نظر گرفتن شرایط اشخاص و خانواده های مختلف بسنده کرده اند. بنابراین مقوله کار و زندگی جامعیت لازم را برای حل مشکلات مربوط به زندگی افراد مختلف بمنظور رسیدن به رضایت را ندارد.

 این موضوعات باعث شد که با دید جامع تری به سبکهای زندگی بنگرم. تا این که بالأخره الگوی “کارو” را کشف، بسط و توسعه دادم. “کارو” یک الگو است که با تنظیم و تغییر بخشهای مختلف آن می توان سبکهای زندگی مختلفی را ایجاد نمود. انسانها با انتخاب و اجرای بهترین سبک مناسب خود، می توانند از زندگی خود بیشترین رضایت را حاصل نمایند.

پس از کشف کارو، آن را در زندگی خود پیاده ساختم. در حین اجرا ابتدا به مشکلات اجرایی برخوردم. بنا براین اصلاحاتی در الگو ارائه نمودم. تا این که الگوی نهایی عملیاتی شکل گرفت. بر اساس این الگو سبک زندگی مناسب خود را انتخاب و اجرا کردم. بدین منظور تصمیمات مهمی را درزندگی خود گرفته و به اجرا درآوردم و اهداف و برنامه های خود را بر اساس آن تجدید نظر و تنظیم نمودم. رفته رفته نتایج اجرای الگو مشهود شد. نتیجه ابتدایی الگو این بود که زندگی ام نظم یافت. دیگر آن اضطراب و نگرانی قبلی را نداشتم. یک بستر آرامش و امنیتی برای خود فراهم ساختم و به آن فعالیتهایی که واقعاً علاقه داشتم پرداختم. از زندگی خود لذت و بهره بردم. آرزوهایم را به اهداف کاملاً مشخص درآوردم و در راستای اهدافم حرکت نمودم. هم اکنون خوشحال هستم که با استفاده از این الگو راه خودم را پیدا کرده ام. می توانم بگویم  که هم در مسیر خوشبختی  و هم موفقیت هرچه بیشتر گام بر می دارم. همه و همه را ابتدا لطف خداوند متعال، سپس مدیون بکارگیری کارو در زندگی خود می دانم. پس از اینکه این الگو را خود عمل کردم، به دیگران نیز پیشنهاد دادم. آنها بسیاری از پرسشهای بدون پاسخ خود را در این الگو یافتند. این که چگونه زمان خود را تنظیم نمایند و چگونه به اهداف و آروزهای خود برسند. به گفته آنها استفاده از این الگو برای تعیین سبک زندگی خود تحول بسیار مثبتی را در زندگی آنها ایجاد نمود. 

شایان ذکر است که کشف قوانین و نظامهای طبیعی در علوم مختلف رخ می‌دهد. به عنوان مثال “نیوتن” زیر درخت سیب بود و سیب از درخت افتاد، برای اغلب مردم این یک پدیده کاملاً عادی جلوه می نمود ولی برای نیوتن پدیده ای جالب و شگفت انگیز جلوه نمود. بنابراین وی در پی کشف راز و رمز این پدیده برآمد. تا این که تحقیقات وی منجر به کشف قانون جاذبه عمومی شد. کشف این قانون، سرآغازی بود بر بسیاری از کشفیات و اختراعات بشر. کشف واقعیتها، نظامها و قوانین طبیعی تنها در حوزه علوم فیزیک، شیمی و امثالهم اتفاق نمی افتد. بلکه  در حوزه‌های دیگر علوم مانند مدیریت، اقتصاد، جامعه شناسی و روان‌شناسی نیز میسر است.  نظریه “کارو” کنکاشی است در قوانین و نظامهای سبک زندگی و مدیریت زمان فعالیتها و مالی شخصی. نظریه کارو یک نظریه میان رشته ای است. در ارائه این نظریه از مفاهیم و نظریات رشته های مختلف، مدیریت، اقتصاد، روان شناسی و جامعه شناسی استفاده شده است.

بطور خلاصه، در جدول زیر مقایسه ای بین اغلب کتابهای مربوط به موفقیت با الگوی «کارو» انجام شده است:

ردیف

اغلب متون مربوط به موفقیت

الگوی کارو

1 موفقیت اغلب در ثروت اندوزی است. ثروت وسیله است. رفع نیاز مهم است.
2 نتایج امور معنوی و مذهبی در همین دنیا است. نتایج امور معنوی و مذهبی هم در این دنیا و هم در جهان آخرت است.
3 انسان هر چه آرزو کند بدان دست می یابد. انسان با عقل، تدبیر و اجرا به اهداف خود دست می یابد.
4 بیشتر کلی گویی و تهییج احساسات برای موفقیت هستند. راهکارهای عملی و عینی برای رسیدن به موفقیت ارائه می دهد.
6 زمان و بودجه خاصی برای موفقیت در نظر نمی گیرند. زمان و بودجه خاص برای موفقیت در نظر می گیرد. .
7 تنها بخشی از زندگی که مربوط به موفقیت است در نظر می گیرند. تمامی بخشهای زندگی را در بر می گیرند.
8 تنها به موفقیت توجه می کنند. هم به خوشبختی و هم به  موفقیت توجه دارد.
9 برای دوران مختلف زندگی انسان برنامه ویژه ای  ندارند. برای دوران مختلف زندگی انسان از کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی و سالمندی برنامه های ویژه ای پیشنهاد می دهد.
10 ویژگیهای خاص افراد را در نظر نمی گیرد. ویژگیهای خاص افراد از لحاظ جنسیت، شخصیت و غیره را در نظر می گیرد.

جدول مقایسه بین اغلب کتابهای مربوط به موفقیت با الگوی «کارو»