مبانی علمی الگوی «کارو»

در این بخش، مبانی علمی الگو را شرح می‌دهم. الگوی «کارو»  یک الگوی علمی است و بر اساس مبانی علمی و روانشناسی شکل گرفته است. مبانی روانشناسی این الگو نظریه های محتوایی نیازهای انسان  است.  این نظریه ها سعی بر آن دارند که نیازهای انسان را شناسایی و طبقه بندی نمایند. براستی هدف اصلی الگوی «کارو» ارضاء حداکثری نیازهای انسان است.  این مبانی عبارت‌اند از:

  1. سلسله‌مراتب نیازهای مزلو
  2. نظریه وجود، تعلق و رشد آلدفر
  3. نیازهای پنج‌گانه گلسر
  4. نظریه بهداشت- انگیزش هرزبرگ

در ادامه، هریک از نظریه‌ها را توضیح داده و سپس بهره‌برداری از آنها را در الگوی «کارو»  شریح می‌دهم.

سلسله‌مراتب نیازهای مزلو

نظریه سلسله‌مراتب نیازها که به‌وسیله آبراهام مزلو در سال 1954 ارائه شد، از مشهورترین نظریه‌های انگیزش است. او اساس نظریه خود را بر این گذاشت که در هر انسانی پنج دسته نیاز (به‌صورت طبقه‌بندی‌شده) وجود دارد. این نیازها عبارت‌اند از:

فیزیولوژیکی یا زیستی:

نیازهای زیستی یا حیاتی مهمترین نیازهای انسان می باشد. در واقع بدون رفع این نیازها زندگی و حیات انسان به خطر می افتد. این نیازها به ترتیب اهمیت و حیاتی بودن عبارتند از هوا، آب، غذا،خواب، پوشاک، مسکن، حمل و نقل،  بهداشت، درمان، عاطفی و جنسی که بشرح آنها می پردازیم:

هوا:  اساسی ترین نیاز انسان می باشد. انسان بدون هوا تنها حداکثر 10 دقیقه می تواند زنده بماند. هوای مطبوع با درجه حرارت مناسب در بهبود کیفیت زندگی تأثیر بسزایی دارد. هوای آلوده مشکلات زیادی در کوتاه مدت و بلند مدت برای انسان بوجود می آورد. بسیاری از بیماریهای ریوی، سرطان، قلب و عروق و حتی بیماریهای روانی نتیجه استنشاق هوای آلوده است.  

آب: انسان بدون آب حداکثر یک هفته می تواند زنده بماند. دو سوم بدن انسان از آب تشکیل شده است. همچنین دو سوم کره زمین از آب تشکیل می شود. آب غیر از نوشیدن بسیاری از نیازهای بهداشتی انسان را تأمین می‌کند. آب سالم از نیازهای ضروری انسان است.

غذا. انسان بدون غذا حداکثر هفتاد روز می تواند زنده بماند. داشتن غذای سالم از حیاتی ترین نیازهای انسان است.

خواب: حداقل 6 ساعت خواب در شبانه روز برای افراد بالغ نیاز ضروری است. البته این مقدار در کودکان و سالخوردگان بیشتر است. بی خوابی، کم خوابی و بدخوابی عوارض جبران ناپذیری را به همراه دارد.

پوشاک: پوشاک غیر از حفاظت از بدن در مقابل گرما، سرما و عوامل آلوده کننده محیطی، کارکردهای دیگری مانند زیبایی، تشخص و امثالهم برای انسان به همراه دارد. داشتن پوشاک مناسب نیاز ضروری هر کسی می‌باشد.

مسکن: داشتن مسکن مناسب، نیاز هر شخص است. مسکن ضمن حفاظت از افراد، باعث آرامش و آسایش اشخاص و خانواده ها می شود.

حمل و نقل و ارتباطات: داشتن وسایل حمل و نقل مطمئن برای جابجایی انسان، کالا و سایر چیزها از ضروریات است. داشتن وسایل ارتباطی مطمئن مانند تلفن از نیازهای اساسی انسانها می باشد.

بهداشت: داشتن بهداشت، شامل نظافتهای شخصی و عمومی از نیازهای ضروری انسان می باشد که حافظ سلامتی می باشد.

درمان: در صورت بیمار شدن، نیاز به درمان می باشد که باید فراهم باشد. 

عاطفی: نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن و ابراز محبت کلامی و غیر کلامی از طرف دیگران جزو نیازهای ضروری زنان و مردان است. نیاز به تعلق نیز جزو نیازهای عاطفی قرار می گیرد. آبراهام مازلو نیازهای عاطفی را جزو نیازهای طبقه سوم ( نیازهای اجتماعی) طبقه بندی نموده است. در حالی که نیازهای عاطفی، حیاتی هستند و در طبقه نیازهای زیستی قرار می گیرند. در اینجا لازم است آزمایشی که در این رابطه در آمریکا انجام شده است شرح دهم: 

تعدادی از نوزاد را در بیمارستان انتخاب کردند و آنها را به دو گروه تقسیم کردند. به مادران بچه های گروه اول گفتند این بچه ها را دائم در آغوش بگیرید. بچه ها را نوازش کنید. شیر خودتان را به بچه ها بدهید. بچه ها را مورد محبت قرار دهید.  برای بچه ها بخندید. اما به مادران گروه دوم گفتند که حق ندارید بچه ها را در آغوش بگیرید. برای بچه ها آواز نخوانید. بچه ها را مورد محبت قرار ندهید. شیشه شیر را فرو ببرید دهان بچه تا شیر بخورند. بچه ها را نوازش ندهید. متأسفانه این آزمایش دیر متوقف شد. زمانی متوقف شد که 90% از بچه های گروه دوم مُردند. این بچه ها به علت کمبود نیازهای عاطفی تلف شدند. این آزمایش تحت عنوان سندروم مرگ نوزادان از اندوه قرار گرفت. بنابراین نتیجه می گیریم که نیازهای عاطفی برای انسان حیاتی است.  

جنسی: غریزه یا نیاز جنسی از نیازهای ضروری مردان و زنان است. که باعث تولید مثل هم می شود.

امنیتی:

امنيت، ثبات، حمايت، رهايي از ترس و نگراني و آشفتگي دو مین طبقه از سلسله مراتب نیازها می باشد. امنیتها به ترتیب اهمیت عبارتند از: امنیت جانی، امنیت جسمی، امنیت دارائی، امنیت مالی، امنیت اجتماعی، امنیت سیاسی. امنیت از نیازهای اساسی دیگر انسان محسوب می شوند. امنیت جانی توسط نیروهای انتظامی و امثالهم برقرار می شود. کشورهایی که جرم و جنایت زیاد است یا در حالت جنگی به سر می برند، امنیت جانی کم است. امنیت جسمی بستگی به رعایت بهداشت فردی و آلوده نبودن محیط زیست دارد.امنیت دارائی یعنی انسان مطمئن باشد که دارائی هایش به سرقت نمی رود. یا فریب نمی خورد و کلاهبرداری ازش نمی شود.  امنیت دارائی هم به سیستمهای ضد سرقت و نیروهای انتظامی بستگی دارد. امنیت دارائی هم به سرمایه اجتماعی ( اخلاقیات) هم ارتباط دارد.  امنیت مالی یعنی اشخاص و خانواده ها مطمئن باشند که حداقل درآمد برای رفع نیازهای معیشتی خود را دارند و به مشکل مالی برنمی خورند. امنیت اجتماعی یعنی این که اشخاص مطمئن باشند در اجتماع با هر ایده و سلیقه ای تعرضی به آنها نخواهند داشت. امنیت سیاسی یعنی این که اشخاص بتوانند از لحاظ سیاسی عقاید خود را آزادانه ابراز نمایند.   نیازهای امنیتی جانی،جسمی، دارائی و مالی در تمامی انسانها وجود دارد. اما نیازهای امنیتی اجتماعی و سیاسی در برخی اشخاص وجود دارد و در برخی اشخاص وجود ندارد. و مقدار آن در اشخاص مختلف بسیار متفاوت است.

اجتماعی:

که شامل عاطفه، تعلق خاطر و دوستی می‌شود.

احترام:

که این نیاز به دو بخش تقسیم می‌شود: درونی و برونی. احترام درونی شامل حرمت نفس، خودمختاری و پیشرفت؛ و احترام برونی شامل پایگاه، مقام، شهرت و جلب توجه می‌شود.

پس از رفع نیازهای زیستی و امنیتی، نیازهای متعالی برای انسان متبلور می شود. این نیازها عبارتند از: دانش و دانایی، طبیعت، اجتماعی، احترام،زیبایی وهنر، معنوی،شهرت، مقام، قدرت، حرفه، کارآفرینی، هیجان  و… برخی از این نیازها در تمام انسانها وجود دارد. به عنوان مثال نیاز به طبیعت ، اجتماعی و احترام در تمام انسانها وجود دارد. در حالی که برخی از نیازها مثل مقام، قدرت و شهرت در همه وجود ندارد. برخی از انسانها اصلاً علاقه ای به مقام و قدرت و شهرت ندارند. ضمناً مقدار این نیازها در افراد بسیار متفاوت است. برای برخی نیاز به زیبایی شناسی در درجه اول اهمیت قرار دارد. برای برخی کارآفرینی و برای برخی دانش ..که پایه رفع نیاز سطح بالاتر ( خودشکوفایی) را تشکیل می دهد.

آبراهام مازلو برخی از نیازهای متعالی  را در جزو نیازهای اجتماعی و احترام قلمداد کرده است. مثلاً نیازهای شهرت، مقام و قدرت را  جزو نیازهای احترام قلمداد نموده است. او به برخی از نیازها مثل نیازهای معنوی اصلاً اشاره ننموده است.

خودشکوفایی:

که در این نیاز شخص می‌کوشد تا همان چیزی شود که استعداد آن را دارد و آن شامل رشد و دستیابی به همان چیزهایی است که فرد، استعداد رسیدن به آنها را دارد و به‌اصطلاح خودشکوفا می‌شود.

نیازهای خودشکوفایی یعنی شکوفایی استعدادها، علاقه و رسیدن به اهداف و آرزوها. این نیازها تحت تأثیر نیازهای سطح متعالی قرار دارند. بدین ترتیب که به عنوان مثال، شخصی که نیاز زیبایی شناسی فراوانی دارد، در زمینه هنر می تواند به خودشکوفایی برسد. مثلاً نقاش چیره دستی شود. شخصی که نیاز برای “مقام” بسیاری دارد، می تواند در زمینه سیاسی خود را رشد دهد و به یک سِمَت سیاسی دست یابد. کسی که نیاز، به فراگیری دانش دارد، می تواند در زمینه دانش خود را در یک زمینه خاص رشد و گسترش دهد و به یک دانشمند بنام شود. و بالاخره شخصی که نیاز به کارآفرینی دارد، می تواند در این زمینه خود را رشد و گسترش دهد و به یک کارآفرین برجسته تبدیل شود.

این نیازها را به دو دسته  نیازهای اولیه  و  نیازهای ثانویه می توان تقیسیم بندی نمود:

نیازهای اولیه، نیازهای حیانی و اساسی نیازهایی هستند که بدون ارضای آنها حیات انسان به خطر می افتد یا انسان بسختی می تواند زندگی خود را ادامه دهد. این نیازها شامل نیازهای زیستی و نیازهای امنیتی می باشد.

نیازهای ثانویه نیازهایی هستند که در مرتبه بعدی ارضاء قرار دارند. یعنی اگر این نیازها ارضا نشوند، خلل چندانی در زندگی انسان ایجاد نمی شود/ اما اگر ارضا شوند، زندگی خیلی دلپذیرتر می شود . و رضایت از زندگی افزایش می یابد. این نیازها شامل نیازهای عمومی و نیازهای خودشکوفائی می باشد.

هنگامی‌که هر یک از این نیازها به مقدار کافی ارضا شود، نیاز بعدی خودنمایی می‌کند. با توجه به نمودار زیر  شخص یک سلسله‌مراتب را طی می‌کند. از دیدگاه انگیزش، نظریه مزبور بیانگر این مطلب است که، اگرچه هیچ نیازی به‌صورت کامل ارضاء نمی‌شود، ولی اگر نیازی به‌صورت اساسی و به مقدار لازم در هریک از سلسله‌مراتب ارضا شود، دیگر ایجاد انگیزه نمی‌کند و باعث تحریک شخص نمی‌گردد و نیازهای سطح بالاتر مطرح می‌شود.

مزلو این نیازها را به دو رسته رده پایین و رده بالا تقسیم کرد. نیازهای زیستی و ایمنی را در رده پایین، و نیازهای اجتماعی، احترام و خود شکوفایی را در رده بالا قرار داد (رابینز، 1386 ص 75-73).

بهره‌برداری در الگوی «کارو»

نیازهای زیستی و نیازهای امنیتی در پایین‌ترین سلسله‌مراتب هرم مزلو هستند. بنابراین در بالاترین اولویت برای برطرف‌نمودن و ارضاء قرار دارند. برای ارضاء این نیازها، یک سری کارها باید انجام شود. این کارها، کارهای «ضروری» یا «ض» نام دارد. کارهای ضروری شامل کارهایی به‌منظور «کسب درآمد»  برای رفع نیازهای معیشتی و «امورات فردی و خانوادگی»  مانند خوردن، خوابیدن، نظافت، خریدهای ضروری و غیره هستند. به عبارت بهتر «کا»  جزو بخش های ضروری «کارو» می باشند. . پس از انجام نسبی کارهای «ضروری»، کارهای «رشد و موفقیت» (ر) یا «اوقات فراغت» یا «و» یا هر دو انجام می‌گیرد. این کارها برای ارضای نیازهای سلسله‌مراتب بالای نیازهای مزلو صورت می‌گیرد.

نظریه وجود، تعلق و رشد آلدفر

آلدفر در مقاله‌ای با عنوان نظریه جدید نیازهای انسان، نظریه خود را که مبتنی بر تقسیم‌بندی سه‌گانه نیازهای انسان است به شرح زیر مطرح ساخت:

  1. نیازهای وجود: نیازهایی هستند که موجود زنده برای ادامه حیات به آن نیاز دارد. این نیازها در سطح نیازهای زیستی و ایمنی مزلو می‌باشد. عوامل محیطی از قبیل غذا، آب، حقوق و دستمزد و شرایط کار، این نیازها را برآورده می‌سازد.
  2. نیازهای وابستگی: این مجموعه نیاز، به روابط افراد با محیط اجتماعی مربوط می‌شود و نیازهای اجتماعی معنی‌دار با اعضای خانواده، همکاران فرادستان و فرودستان را شامل می‌شود. اینها شامل نیازهای اجتماعی و احترام مزلو هستند.
  3. نیازهای رشد: این مجموعه برای فراهم‌ساختن فرصت‌هایی جهت رشد افراد متجلی می‌گردد. عالی‌ترین نیازهای الگوی مزلو یعنی نیازهای احترام و خوشکوفایی در این دسته جای می‌گیرد (قاسمی، 1382، ص 167).

بهره‌برداری در الگوی «کارو»

نیازهای وجود در اولین اولویت نیازهای آلدفر قرار دارد. بنابراین در بالاترین اولویت برای برطرف‌نمودن و ارضاء قرار می‌گیرد. برای ارضاء این نیازها، یک سری کارها باید انجام شود. این کارها، کارهای «ضروری» یا «ض» نام دارد. کارهای ضروری شامل  «کا» می باشد: کارهایی به‌منظور «کسب درآمد»   برای رفع نیازهای معیشتی، و «امورات فردی و خانوادگی»  مانند خوردن، خوابیدن، نظافت، خریدهای ضروری و غیره می‌باشند. پس از انجام نسبی کارهای «کا» کارهای «رشد و موفقیت» (ر) یا «اوقات فراغت» یا «و»  یا هر دو انجام می‌گیرد. این کارها برای ارضای نیازهای وابستگی و رشد نیازهای سه گانه آلدفر صورت می‌گیرد.

نیازهای پنج‌گانه گلسر

دکتر ویلیام گلسر، بنیانگذار تئوری انتخاب، بعد از دهه‌ها تحقیق و تجربه به این نتیجه رسید که انسان‌ها 5 نیاز اصلی دارند که عدم ارضای هر یک از آنها می‌تواند ما را دچار ناخرسندی کند. نیازهای اساسی انسان در دیدگاه تئوری انتخاب عبارت‌اند از:

نیازهای 5گانه گلسر

1 بقا (Survival): تمام نیازهای جسمانی ضروری مانند نیاز به غذا، آب، هوا و سرپناه و پوشاک را شامل می‌شود. نیاز به تأمین امنیت برای ادامه زندگی نیز از زیرمجموعه‌های این نیاز محسوب می‌شود. تمام موجودات زنده از لحاظ ژنتیکی طوری برنامه‌ریزی شده‌اند که برای بقای خود تلاش می‌کنند. فراتر از بقا، امنیت است.

2 عشق و احساس تعلق (Belonging): نیاز به احساس تعلق و پیوند عاطفی با دیگر افراد، نیازی است که در همه انسان‌ها وجود دارد. گلسر در مفهوم سلامت روانی فرد به اهمیت روابط متقابل بین افراد تأکید دارد. به اعتقاد گلسر، نیاز به تعامل با دیگران و داشتن رابطه صمیمانه یکی از نیازهایی است که باعث رفتار در ما می‌شود.

3 قدرت و پیشرفت (Power) (موفقیت، ارزشمندی شخصی، شهرت): یعنی نیاز به کسب قدرت، ثروت، تأثیرگذاری و موفقیت و نیز نیاز به توانایی انجام کارهاست. این نیاز همچنین حس موفقیت، پیشرفت، افتخار، اهمیت و خودارزشمندی و خودشکوفایی را نیز شامل می‌شود.

4 آزادی (Freedom): آزادی، نیازی است که انتخاب را برای انسان میسر می‌کند. مثل انتقال یا مهاجرت از جایی به جای دیگر برای ابراز آزادانه خویشتن، یا احساس خودمختاری درونی و باطنی. حتی در شرایطی که عوامل بازدارنده و سخت محیطی اعمال می‌شود، انسان‌ها می‌توانند همچنان آزادی درونی خود را حفظ کنند، به این معنا که آن‌ها می‌توانند انتخاب کنند که چگونه به شرایطی که در حال تجربه آن هستند پاسخ بدهند. عدم توانایی کنترل تکانه‌ها و نیز برخی از محرک‌های بیرونی (مثل داروها) می‌تواند نیاز به آزادی را محدود کند. آنچه ما به‌عنوان آزادی می‌خواهیم این است که از روی اختیار زندگی کنیم و خودمان را به‌طور آزادانه ابراز کنیم، و از کنترل و فشارهای غیرضروری و بیرونی رها باشیم. به عقیده گلسر، هرگاه آزادی خود را از دست دهیم، یکی از خصوصیات انسانی خود یعنی خلاقیت سازنده را از دست خواهیم داد.

5 – تفریح و لذت (Fun): نیاز به تفریح در ژن‌های ما جای گرفته است. ما موجوداتی هستیم که در تمام طول زندگی خود بازی می‌کنیم و به همین دلیل، در طول زندگی خود یاد می‌گیریم. بهترین نشانه تفریح و نشاط، خنده است. ما تنها موجوداتی هستیم که می‌خندیم و احتمالاً تنها موجوداتی که آگاهانه به دنبال لذت و تفریح هستیم (گلسر: 1397).

بهره‌برداری در الگوی «کارو»  

نظریه گلسر، نظریه جدیدی در روانشناسی است. ویلیام گلسر بین سال‌های 1925 تا 2013 می‌زیسته است. الگوی «کارو»  به نحوی تنظیم شده است که هر 5 دسته نیازهای گلسر را به شرح  زیر را پوشش می دهد:

بقا و عشق و احساس تعلق: این‌گونه نیازها از طریق کارهای «کا» که ضروری می باشد، برطرف می شود. . هنگامی‌که شما بخشی از اوقات خود را برای «کسب درآمد»  برای رفع نیازهای معیشتی و خانوادگی خود صرف می‌نمایید و درآمد خود را برای خرید یا تهیه غذاف پوشاک، مسکن و سایر نیازهای ضروری خود صرف می‌نمایید، در واقع می‌خواهید بقا یابید. وقتی زمانی را برای  «امورات فردی و خانوادگی» و ارتباطات عشقی و احساسی با اعضای خانواده یا دوستان می‌گذارید که ضروری»نیز می‌باشند. برای رفع نیازهای عشق و احساس تعلق گلسر این کارهای ضروری را انجام می‌دهید.

قدرت و پیشرفت: کارهای «رشد و موفقیت» یا «ر» در الگوی «کارو»  موظف به برطرف‌نمودن نیاز به قدرت و پیشرفت است که در نظریه گلسر از نیازهای پنج‌گانه انسان محسوب می‌شود.

آزادی: نظریه انتخاب گلسر می‌گوید که عوامل بیرونی نباید کاری را به ما تحمیل کنند. ما باید حق انتخاب داشته باشیم. در مورد انجام برخی از کارهای ««کار» »، حق انتخاب و آزادی داریم و یا می‌توانیم داشته باشیم، ولی در مورد برخی از کارهای «کا»  حق انتخاب و آزادی نداریم. به‌عنوان مثال، در مورد شغل و شیوه کسب درآمد، بهتر است که افراد خودشان شغل یا رشته تحصیلی منجر به شغل خود را انتخاب نمایند؛ اما ممکن است با موقعیت‌هایی مواجه شوند که آن رشته یا شغل بازار کار خوبی ندارد. بنابراین مجبور هستند که شغل دیگری را انتخاب کنند. در مورد سایر کارهای ««کا» » نیز ترکیبی از جبر و اختیار وجود دارد؛ اما وقتی‌که انسان کارهای «کا»   خود را به نسبه انجام داد، در مورد نوع و نحوه انجام کارهای «رشد و موفقیت» یا «اوقات فراغت» تقریباً آزادی کامل دارد چراکه الزام چندانی با انجام کاهای «ر» و یا «و» وجود ندارد، بنابراین نیاز به آزادی در انجام کارهای «ر» یا «و» نمود پیدا می‌کند.

تفریح و لذت: کارهایی که در «اوقات فراغت» یا «و» در الگوی «کارو»  صورت می‌گیرد. موظف به برطرف‌نمودن تفریح و لذت از نیازهای پنج‌گانه گلسر است.

نظریه بهداشت- انگیزش هرزبرگ

نظریه بهداشت-انگیزش به‌وسیله یک روانشناس به نام فدریک هرزبرگ ارائه شد. هرزبرگ پس از انجام پژوهشی، عنوان می‌نماید که انسان دو نیاز اساسی دارد؛ اول نیاز دوری از درد و بقا، دوم نیاز به رشد، بهبود و یادگیری.

عوامل و شرایطی که فقدان آنها در درجه نخست موجب عدم رضایت می‌شود ولی وجود آنها باعث انگیزه شدید و قوی نیست، عوامل بهداشتی یا حافظ وضع موجود می‌گویند.

عوامل دیگر در ایجاد انگیزه مؤثر هستند. وجود این عوامل در درجه نخست موجب رضایت و انگیزه می‌شود حال آنکه غیبت آنها تنها عدم رضایت ضعیفی را ایجاد می‌نماید. این عوامل را هرزبرگ عوامل “محرک یا انگیزش” نامید.

هرزبرگ در پژوهش خود همواره این پرسش را مطرح می‌ساخت “افراد از شغل خود چه می‌خواهند؟”. او از افراد می‌خواست به‌صورت مفصل شرایطی را که به نظر آنها درباره کار و شغلشان خوب یا ید است شرح دهند. او این پاسخ‌ها را بر روی یک صفحه می‌نوشت و طبقه‌بندی می‌کرد. عواملی که بر نگرش شغلی افراد تأثیر می‌گذاشت به‌وسیله هرزبرگ مشخص گردید که برخی از آنها را در نمودار زیر مشخص کرده ام.

مقایسه عوامل انگیزشی- بهداشتی هرزبرگ

هرزبرگ بر اساس این پاسخ‌های طبقه‌بندی‌شده به این نتیجه رسید که پاسخ‌هایی که در آن افراد شغل خود را خوب یا عالی می‌دانستند در مقایسه با پاسخ‌هایی که افراد طی آن درباره شغل خود احساس ناخوشایند داشتند، تفاوت‌های زیادی دارد. همان‌طور که نمودار 2-3 نشان می‌دهد، برخی از این ویژگی‌ها با رضایت شغلی ارتباط داشتند و برخی دیگر موجب نارضایتی فرد می‌شدند. عواملی مانند موفقیت، شهرت، شخصیت و نوع کار با رضایت شغلی ارتباط داشتند. از سوی دیگر کسانی که از شغل خود ابراز نارضایتی می‌نمودند عواملی مثل مدیریت و سیاست شرکت، حقوق، زندگی شخصی و امنیت را مطرح می‌نمودند.

هرزبرگ می‌گوید، داده‌ها بیانگر این است که رضایت، عکس نارضایتی نیست (چون به‌صورت سنتی و در گذشته مردم بر این باور بودند). با حفظ ویژگی‌هایی که موجب نارضایتی فرد از شغل می‌شود نمی‌توان الزاماً رضایت شغلی وی را تضمین کرد. هرزبرگ پیشنهاد می‌کند که دستاوردهایش بیانگر یک طیف دوگانه است. عکس «رضایت»، «نبودن رضایت» است و عکس «نارضایتی»، «نبودن نارضایتی» است.

از دیدگاه هرزبرگ عواملی که موجب رضایت شغلی می‌شوند از آنهایی که عدم آنها موجب نارضایتی شغلی می‌شوند، قابل تفکیک هستند. بنابراین، مدیری که درصدد برمی‌آید تا عواملی را که موجب نارضایتی شغلی می‌شوند از بین ببرد احتمالاً موجب تسکین و آرامش کارکنان را فراهم آورد، ولی الزاماً موجب تحریک و انگیزش آنان نخواهد شد. این مدیر می‌تواند افراد را تسکین دهد ولی نمی‌تواند آنان را تحریک کند. در نتیجه هرزبرگ این ویژگی‌ها (مدیریت و سیاست شرکت، شرایط کاری، زندگی شخصی و امنیت) را عوامل بهداشتی نامید. وقتی این ویژگی‌ها به میزان کافی وجود داشته باشد، افراد ناراضی نخواهند شد ولی این مفهوم به رضایت آنان هم نیست. اگر ما بخواهیم موجبات انگیزش افراد را فراهم سازیم (هرزبرگ پیشنهاد می‌کند) که باید بر موفقیت، شهرت، شخصیت و نوع کار تأکید کنیم (رابینز، 1386 ص 77 الی 79).

بهره‌برداری در الگوی «کارو»

در دیدگاه «کارو» ، کارهای «ضروری» شامل «کا»  ازجمله عوامل بهداشتی یا حافظ وضع موجود هستند؛ زیرا که فقدان آنها در درجه نخست موجب عدم رضایت می‌شود ولی وجود آنها باعث انگیزه شدید و قوی نیست.

کارهای «رشد و موفقیت» و «اوقات فراغت» یا «رو» از عواملی هستند که در ایجاد انگیزه مؤثرند. وجود این عوامل در درجه نخست موجب رضایت و انگیزه می‌شود. حال آنکه غیبت آنها تنها عدم رضایت ضعیفی را ایجاد می‌نماید. این عوامل را هرزبرگ عوامل “محرک یا انگیزش” نامید.

ادغام نظریه‌ها و رابطه آن با الگوی «کارو»

چنانچه چهار نظریه سلسله‌مراتب نیازهای مزلو، نظریه وجود، تعلق و رشد آلدفر، نظریه نیازهای پنج‌گانه گسلر، و نظریه بهداشت و انگیزش هرزبرگ را باهم مقایسه نماییم، به کشفیات جالبی برمی‌خوریم. مزلو کل زندگی را مد نظر قرار می‌دهد. وی سلسله‌مراتب نیازهای خود را به دو دسته پایین و بالا رده‌بندی می‌نماید. آلدفر نیز به‌گونه‌ای نیازهای مزلو را در سه دسته جای می‌دهد. در نظریه گلسر نیازهای بقا و عشق و احساس تعلق به‌مانند نیازهای ابتدایی مزلو است. سایر نیازهای گلسر در رده‌های بالاتر قرار دارند. هرزبرگ نظریه بهداشت و انگیزش را در محل کار و شغل ارائه می‌نماید و راهکارهایی برای مدیران سازمان‌ها برای رفع عدم نارضایتی شغلی و ایجاد رضایت شغلی ارائه می‌دهد. .

ما می‌توانیم نیازهای رده پایین مزلو را نیازهایی در نظر بگیریم که عدم ارضاء آنها، نارضایتی در زندگی ایجاد می‌نماید ولی رضایت در زندگی ایجاد نمی‌کند. اگر به نظریه هرزبرگ توجه نماییم، اغلب عواملی که نبود آنها باعث عدم رضایت می‌شود، مانند حقوق، امنیت و زندگی شخصی جزو نیازهای اولیه مزلو است. نیازهای رده پایین مزلو نیز شبیه نیازهای وجود آلدفر و نیازهای بقا و عشق و احساس تعلق گلسر است. این نیازها توسط کارهای «ضروری» الگوی «ضرو» تحقق می‌یابد.

از طرف دیگر می‌توانیم نیازهای رده بالای مزلو را نیازهایی در نظر بگیریم که ارضاء آنها باعث رضایت در زندگی می‌شوند. اگر به نظریه هرزبرگ توجه نماییم، اغلب عواملی که وجود آنها باعث رضایت می‌شوند عواملی مانند موفقیت، شهرت و شخصیت (احترام) جزو نیازهای رده بالای مزلو محسوب می‌شوند. نیازهای همبستگی و رشد آلدفر به نیازهای رده بالای مزلو و نیازهای انگیزشی هرزبرگ و نیازهای قدرت، آزادی و تفریح گسلر شبیه است. این نیازها توسط کارهای «رشد و موفقیت» و «اوقات فراغت» الگوی «ضرو» تحقق می‌یابد.

به‌طور خلاصه، انجام‌ندادن کارهای ضروری، عدم رضایت ایجاد می‌کند ولی انجام‌دادن آنها رضایت ایجاد نمی‌کند؛ اما انجام‌ندادن کارهای «ر» و «و» عدم رضایت ایجاد نمی‌کند؛ اما انجام‌دادنشان، رضایت ایجاد می‌کند. (مطابق جدول مربوطه ):

تقسیم بندی کارها از لحاظ رضایت و عدم رضایت

  بنابراین چهار نظریه را همراه با الگوی «کارو»  مطابق نمودار زیر می‌توانیم در هم ادغام نماییم: