«رشد و موفقیت»
نقش «رشد و موفقیت» در زندگی و نظام «کارو»
«کارو» الگویی است برای تنظیم و انتخاب سبک زندگی و مدیریت زمان. همانطوریکه قبلاً گفته شد، ما زمان در اختیار خود در طول زندگی خود را به 4 دسته میتوانیم تقسیم نماییم. ک: کسب درآمد، ا: امورات فردی و خانوادگی، ر:رشد و موفقیت و و:اوقات فراغت. کارو از حرف اول این 4 بخش تشکیل شده .
سومین بخش “کارو”، «رشد و موفقیت» است. «رشد و موفقیت» هنگامی صورت می گیرد که به نسبه دو بخش اول «کارو» شامل «کسب درآمد» و «امورات فردی و خانوادگی» به نسبه انجام شده است. وقتی که دو بخش اولی به نسبه انجام شد، شخص درآمد اضافه و وقت اضافه خود را صرف یک یا دو بخش «رشد و موفقیت» یا «اوقات فراغت» نمایند. «رشد و موفقیت» جزو بخش های توسعه ای «کارو» محسوب می شود.
اما این که دو بخش اولی تا چه حد باید انجام شود تا به «رشد و موفقیت» یا «اوقات فراغت و تفریح» پرداخت، جای سؤال است. این امر بستگی به سطح رفاهی زندگی مطلوب و توقعات اشخاص دارد.
هر انسانی باید سطح رفاهی مطلوب یا استاندارد زندگی خود را مشخص سازد. سطح رفاهی مطلوب زندگی اشخاص شامل درآمد، منزل مورد استفاده، اثاثیه زندگی و وسیله نقلیه یا ایاب و ذهاب شخص می باشد. سطح رفاهی مطلوب ممکن است پایین ، متوسط یا بالا در نظر گرفته شود.
سطح رفاهی مطلوب پایین: به عنوان مثال درآمد در حد 4 میلیون تومان در ماه، یک آپارتمان در حد 60 متر، اثاثیه منزل خیلی معمولی ، ایاب و ذهاب استفاده از وسایل نقلیه عمومی یا یک اتومبیل در حد پراید
سطح رفاهی مطلوب متوسط: به عنوان مثال درآمد در حد30میلیون تومان در ماه، یک آپارتمان در حد 120متر، اثاثیه منزل متوسط ، ایاب و ذهاب استفاده از یک اتومبیل در حد پژو
سطح رفاهی مطلوب بالا: به عنوان مثال درآمد در حد100میلیون تومان در ماه، یک خانه ویلایی نوساز در حد 400متر، اثاثیه منزل سطح بالا ، ایاب و ذهاب استفاده از یک اتومبیل در حد بنز.
اگر سطح رفاهی مطلوب پایین در نظر گرفته شود. به عبارت بهتر قناعت ورزی مد نظر قرار گیرد. شخص دیگر برای پول کار نمی کند. بلکه برای عشق و علاقه خود، معنویات و مانند اینها کار می کند. به عبارت بهتر زودتر خود را در سلسله مراتب نیازهای مازلو بالا می کشد و به خودشکوفائی دست پیدا می کند. اما اگر سطح مطلوب زندگی یا استاندارد زندگی بالا در نظر گرفته شود. شخص فقط برای پول و مادیات فعالیت می کند. و دیرتر خود را در سلسله مراتب مازلو بالا می کشد. ضمنا اشخاصی که مادیات برایشان مهم است. بر طبق قانون نزولی بودن مطلوبیت نهایی، کمتر از زندگی خود لذت می برند.
اگر سطح رفاهی مطلوب زندگی در سطح پایین در نظر گرفته شود. شخص زودتر دو بخش اولی «کارو» را رد می کند و می تواند به «رشد و موفقیت» یا «اوقات فراغت و تفریح» بپردازد. اما هر چه سطح زندگی مطلوب بالاتر در نظر گرفته شود، شخص بسختی می تواند دو بخش اولی «کارو» را رد کند و به دو بخش باقیمانده شامل «رشد و موفقیت» و «اوقات فراغت» بپردازد.
همانطوری که در نمودار بالا مشاهده می شود، بخشهای «ضروری» زندگی شامل «کسب درآمد و مدیریت مالی زندگی» و «امورات فردی و خانوادگی» را باید بنسبه انجام دهید، سپس وقت اضافه خود را به «رشد و موفقیت» یا «امورات فردی و خانوادگی» یا هر دو تخصیص دهید. در نمودار مشاهده می شود که برخی از بخشهای نمودار در هم است. این درهم تنیدگی این امر را متبادر می سازد که برخی از بخشهای «کارو» را می توان در هم ادغام کرد.
ضرورت و اهمیت «رشد و موفقیت» در زندگی و نظام «کارو»
اما «رشد و موفقیت» چه نقشی در زندگی ایفا می کند. در نظریه سلسله مراتب نیازهای مازلو ، بالاترین سطح نیازهای انسان را خودشکوفایی می دانند. در نظریه های دیگر روان شناسی نسبت به این نیاز توجه خاصی شده است. «رشد و موفقیت» باعث اعتماد به نفس، غرور، احساس قدرت و احساس خود رضایتمندی می شود.
موفقیت بدست آوردن آن چیزی که می خواهید. موفقیت، یعنی در راستای اهداف و شکوفایی استعدادهای بالقوه و علاقه ها حرکت کردن. به عبارت بهتر رفع نیازهای خودشکوفایی. موفقیت از ارضاء شدید یکی از نیازهای متعالی مثل علم و دانش، زیبایی و هنر، معنوی و کارآفرینی ناشی می شود. به عنوان مثال شخصی که ذوق و علاقه هنری دارد، تبدیل به یک موسیقیدان برجسته شود. شخص دیگری که علاقه و استعداد پزشکی دارد تبدیل به یک پزشک حاذق و برجسته شود. شخص دیگری که به کسب و کار آزاد علاقه و استعداد دارد تبدیل به یک کارآفرین برجسته شود. بنابراین موفقیت باید د ر راستای علائق باشد. به عبارت دیگر موفقیت عبارت است از دنبال کردن علاقه ها به طور شدید و پیشرفت هر چه بیشتر در زمینه های مورد علاقه. بدیهی است که زمینه های مورد علاقه شخص باید با استعدادها و ویژگیهای شخصیتی تطبیق داشته باشد تا پیشرفت هر چه بیشتر در زمینه های مورد علاقه صورت گیرد.
چرا برخی اشخاص به موفقیت اهمیتی نمی دهند؟
موفقیت طلبی کمابیش در تمامی انسانها وجود دارد. اما در برخی افراد موفقیت طلبی ناچیز است. حال چرا به موفقیت اهمیتی نمی دهند، دلایل آن از قرار زیر هستند:
- آنها کسانی هستند که به خوشبختی بسیار بیشتر از موفقیت بها می دهند. خوشبختی دوست داشتن آن چیزی است که دارید. خوشبختی یعنی دوست داشتن خود. خوشبختی یک احساس است. یعنی رضایت از رندگی، یعنی خوشحال بودن، یعنی لذت بردن از تمام مواهب طبیعی و داشته ها. آدمهای خوشبخت بیشتر زمان حال را در نظر می گیرند نه زمان آینده ای که خواهد آمد.
- برخی آنقدر کارهای ضروری خصوصاً کارهای مربوط به «کسب درآمد» برای رفع نیازهای معیشتی خود دارند که وقت کارهای «ر» را ندارند.
- برخی از این افراد کسانی هستند که استعدادهای خود را شناسایی نکردهاند و یا استعدادهای خود را در یک راستا و هدف مشخص قرار ندادهاند.
- ممکن است که از لحاظ شخصیتی، علاقهای به کارهای «ر» ندارند. آنها وقت اضافه خود را ترجیح میدهند به کارهای «و» بپردازند تا کارهای «ر».
- برخی از این افراد کسانی هستند که به فکر «ر» خود نیستند، بلکه زمینه و بستر «ر» موفقیت دیگر اعضای خانواده را فراهم میسازند. مَثَل معروفی است که پشت هر مرد موفقی، زن موفقی وجود دارد. آن زن با ایجاد آرامش در خانواده، زمینه و بستر موفقیت همسر خود را فراهم میسازد. بنابراین در موفقیت همسرش شریک است. برخی اوقات، مردان زمینه موفقیت همسرشان را فراهم میسازند. اینکه مرد یا زن زمینه موفقیت همسرش را فراهم میسازد، بستگی به این است که کدامیک از همسران بیشتر قابلیتهای موفقیت را دارد، طرف دوم زمینه موفقیت را فراهم میسازد. برخی از پدر و مادرها به دنبال موفقیت خود نیستند بلکه زمینه موفقیت فرزندان را فراهم میسازند.
ویژگی های آدمهای موفقیت طلب
از طرف دیگر موفقیت طلبی در بیشتر افراد موج می زند. اینها شخصیتهایی هستند که چند تا ویژگی های زیر را دارند:
- اهداف بسیار مشخصی دارند و دقیقا می دانند چه می خواهند و به شدت برای آن تلاش می کنند.
- کارها را به نحو احسن انجام می دهند تا به موفقیت برسند و مطرح شوند.
- مهم ترین مشغله ذهنی آن ها این است که آیا من موفقم.
- مداومت در تلاش، تسلیم نشدن در برابر شکست
- دوست دارند کارها را به شکل جدید انجام دهند و لزوما از قوانین قدیمی پیروی نمیکنند. خلاق و متفاوت هستند.
- سطح اطلاعات بالایی دارند. مطالعات زیادی دارند.
- به ایده ها ارزش بسیاری قائلند، همواره به دنبال ایده های ناب هستند(حتی برای انجام کارهای ساده)
- برای هزاران، میلیون ها و یا میلیاردها نفر، ارزش تولید میکنند و زندگی افراد زیادی را تغییر میدهند و آسان میکنند.
- آینده را مد نظر قرار میدهند. به خوبی استراتژی میریزند.
- بخاطر پول تلاش نمیکنند. بحث چیزی فراتر از پول است ! بحث عشق است ! آنها میخواهند دنیا را تحت تاثیر قرار دهند.
- قوانین محکمی دارند که هیچ چیز نمیتواند آنها را تغییر دهد.
- مسئولیت پذیر و قابل اعتماد هستند.
- دائما یاد میگیرند(حتی از شکستهایشان).از هر کسی و هر چیزی یادمیگیرند.
- از درون ، انگیزه تولید میکنند. نیاز به عامل خارجی برای تولید انگیزه ندارند.
اهداف «رشد و موفقیت»
اشخاص موفقیتطلب دست به کارهای مربوط به «ر» میزنند. آنها در پی ارضاء نیازهای خودشکوفایی و شکوفایی استعدادها و رسیدن به علایقشان هستند. آنها اهدافی برای «ر» خود تعیین میکنند و کارهایی را در راستای رسیدن به اهداف موفقیتآمیز خود تنظیم میکنند. اگرچه رسیدن به اهداف برای آنها مهم است؛ اما همینکه در راستا و جاده موفقیت حرکت میکنند، برایشان کفایت میکند. در واقع آنها از فرآیند کاری و مسیر رسیدن به موفقیت نیز لذت میبرند. شاید اصلاً آنها به هدف خود نرسند. همینکه در راستای علاقهشان کارهایی انجام میدهند برایشان کفایت میکند. بهعنوان مثال، آقای کوشیار در اوقات بیکاری خود علاقه زیادی به مطالعات فلسفی و تاریخی دارد. وی مجموعه کارهایی را در این زمینه انجام میدهد. شاید ادامه تحصیل در این زمینه بتواند مثمر ثمر باشد. وی ممکن است صاحب نظریه در این زمینه نشود؛ اما همین مطالعات فلسفی برایش لذتبخش است. .
اهداف کارهای «ر» ممکن است در کوتاهمدت یا بلندمدت اتفاق افتد. بهعنوان مثال، شخص هنرمندی که تابلوی نقاشی را میکشد، ظرف یک هفته یک تابلو را تمام میکند و از ارزش مثبت آن در کوتاهمدت استفاده میکند؛ اما یک کارآفرین که بر روی ایده خود کار میکند، ایده خام خود را پرورش میدهد تا به محصول تبدیل نماید و سپس محصول را تجاریسازی نماید. مدتها طول میکشد تا به نتایج و دستاوردهای ارزشمند ایده خود دست پیدا کند و منبع درآمد جدیدی برای خود ایجاد نماید. نتایج و دستاوردهای کارهای ارزشمند، حتی ممکن است پس از مرگ و در جهان آخرت برای شخص اتفاق بیفتد. بهعنوان مثال، افرادی که در زمینه امور خیریه و مذهبی صرفاً برای رضای خدا فعالیت میکنند، ثواب اخروی برای خود فراهم میکنند و اغلب نتایجش در جهان آخرت آشکار میشود.
اهداف کارهای مربوط به «ر» ممکن است قطعی یا احتمالی باشد. بهعنوان مثال، نتیجه و ارزش تجاریسازی ایده یک کارآفرین، احتمالی است ولی ارزش فیلم سینمایی هنری یک کارگردان سینما ممکن است قطعی باشد.
اهداف آدمهای موفقیتطلب، متفاوت است. این اهداف را میتوان به سه دسته مادی، علاقه و معنوی تقسیم نمود.
- مادی
- علاقه
- معنوی
برخی «رشد و موفقیت» را در توسعه مادی زندگی خود مینگرند. گاهی اوقات، شما از زندگی خود راضی هستید و نیازهای اولیهات برطرف میشود. به سطح رفاهی مطلوب زندگی خود رسیده اید . در این شرایط باز ممکن است دست به کارهایی بزنید که زندگیتان توسعه یابد و سطح زندگیات را بالا ببرد. این کارها کارهای «ر» مالی نامیده میشود. مثلاً اتومبیل خود – که ازش راضی هستید- را عوض میکنید و اتومبیل مدل بالاتری خریداری میکنید. منزل مسکونی خود را تبدیل به احسن میکنید. منبع درآمد جدیدی از سرمایهگذاریها یا شغل دوم برای خود فراهم میسازید. این کارها جنبه توسعه دارند. به هر حال، هدف آن است که سطح زندگی خود را توسعه دهید و به سطح زندگی بالاتری ارتقاء دهید. اگرچه سطح زندگی فعلیات، حداقل نیازهایت را برآورده میسازد. بهعنوان مثال، آقای روانبخش اتومبیل سمند خود که نیازش را برطرف میکند، میخواهد بفروشد و رفتهرفته اتومبیل تویوتا مدل بالا خریداری نماید. واحد آپارتمانی که دارد و نیازش را برطرف میسازد بفروشد و رفتهرفته یک خانه ویلایی نوساز بخرد.
هدف دسته دوم از «ر»، علاقه و عشق است. آنها تنها برای عشق و علاقه، خودشکوفایی استعدادها و امثالهم دست به این کارها میزنند. هر کس علاقه خاصی دارد. برخی علاقهها عبارتاند از هنر و زیبایی، مقام و قدرت، علم و دانش، حرفه و تخصص، ورزش و هیجان، کارآفرینی، اجتماعی و فرهنگی، طبیعت، شهرت و احترام. مثلاً آقای روانبخش، نظریاتی راجع به تحلیل مجامع ارائه میدهد. خانم ستاره برای دل خود نقاشی میکشد و تابلوهای زیبایی خلق کند.
هدف دسته سوم از «ر» معنویات، ارضاء نیازهای معنوی و فراهمنمودن توشه آخرت است. انجام امور معنوی و مذهبی مستحب مانند شرکت در مجالس مذهبی، برگزاری این مجالس، زیارت عتبات و عالیات، شرکت در امور خیریه و نیکوکاری، جزو کارهای «ر» محسوب میشود. چراکه ارزش زیادی برای صاحب این اعمال در جهان آخرت دارد.
البته کارهای «ر» هستند که هر سه خاصیت مادی، علاقهای و معنوی را توأمان دارند. بهعنوان مثال آقای کارورز که ایده کارآفرینی دارد و آن را توسعه میدهد، هدف اولیهاش ارضاء عشق و علاقهاش به کارآفرینی و ایدهپردازی و توسعه ایدهها است. ولی در کنار آن، هنگامیکه ایدهاش به مرحله پختگی رسید و محصول حاصل از ایدهاش تجاریسازی شد، به درآمد نیز دست مییابد و سطح زندگیاش توسعه مییابد. اتومبیلش را تبدیل به یک اتومبیل مدل بالا میکند. خانهاش را میفروشد و یک خانه بهتر میخرد. آقای کارورز وقتی کارخانهاش راه افتاد تعدادی کارگر را مشغول کار مینماید و بخشی از درآمد حاصل از کارخانه خود را صرف امور معنوی و خیریه و باقیات و صالحات مینماید. بدین ترتیب هر سه هدف آقای کارورز از «ر» حاصل میشود.
اینکه کارهای «ر» که صرفاً اهداف مادی را دنبال میکند یا اهداف علاقهای و معنوی را، بستگی به دیدگاه افراد به جهان یا جهانبینی دارد. آنهایی که به دنبال خلق کارهای ماندگار هستند و صرفاً به دنبال رشد و شکوفایی استعدادهایشان، نفعرساندن به مردم و امثالهم، به ارزش کارها و معنویات بیشتر توجه میکنند؛ اما آنهایی که دنبال مادیات، تجملات، اتومبیلها و خانههای آنچنانی هستند و اینجور چیزها آنها را ارضاء میکند به دنبال کارهای «ر» مادی هستند. البته در اینجا قصد بحث ارزشی ندارم ولیکن باید بدانید کسانی که به دنبال مادیات و تجملات هرچه بیشتر و اضافه بر نیاز خود هستند، بهزودی درمییابند دیگر مادیات و تجملات آنها را ارضا نمیکند یا کمتر ارضا میکند. مادیات برای آنها صرفاً در همین دنیای مادی یا حداکثر برای یک نسل آینده برای فرزندان مفید است؛ اما آنهایی که به دنبال «ر» غیرمادی هستند، مثلاً دوست دارند نظریهای در حوزه اخترشناسی ارائه دهند، در هنرهای زیبا اثر ماندگاری را به جای بگذارند و غیره، کسانی هستند که خودشان را به بینهایتها متصل مینمایند و هرچه در این زمینهها تلاش نمایند و کارهای باارزشی انجام دهند، بیشتر مشتاق میشوند و مطلوبیتش برای آنها بیشتر است. ارزش کارهای آنها حتی پس از مرگشان طی نسلها باقی میماند.
انتخاب صحیح زمینه «رشد و موفقیت»
در زمینه انتخاب کارهای «ر»، مؤلفههای مختلفی را باید در نظر گرفت. مهمترین آنها عبارتاند از ویژگیهای شخصیتی، استعداد و علاقه. کارها و یا پروژههای باارزش باید با هر سه این عوامل و عناصر سازگاری داشته باشد.
صرف علاقه بدون استعداد، راه به جایی نمیبرد. صرف علاقه بدون ویژگیهای شخصیتی مناسب در موفقیت مثمر ثمر نیست. به هر حال، در اکثر موارد، علاقه تحت تأثیر ویژگیهای شخصیتی و استعداد فرد قرار میگیرد. البته درست است که علاقه و اشتیاق باعث پشتکار فراوان میشود و این پشتکار فراوان ممکن است ضعف عدم تطابق ویژگیهای شخصیتی و استعداد را بپوشاند؛ اما این پشتکار باید برای رفع کاستیهای شخصیت و استعداد، مضاعف شود. درحالیکه اگر هر سه عنصر باهم در یک هدف موفقیتآمیز تطابق داشته باشد، پیشرفت و موفقیت بسیار سریعتر خواهد بود. بهعنوان مثال، من ویژگیهای شخصیتی جستجوگرایانه دارم. ضمناً استعداد عجیبی در تحلیلهای مالی دارم. علاقه به مسائل مالی هم دارم. بنده یکی از اهداف موفقیتآمیز خود را در زمینه نظریهپردازی در زمینههای مالی قرار دادم که با هر سه بعد وجودیام تطابق دارد. یکی از نتایج ارزشمند این هدفم، ارائه نظریه تحلیل مجامع در بورس اوراق بهادار بوده است.
- شخصیت
- استعداد
- علاقه
در ادامه در باره هر یک از این مؤلفه ها توضیح مختصری ارائه می شود.
شخصیت
شخصیت را میتوان آن الگوهای معین و مشخصی از تفکر٬ هیجان و رفتار تعریف کرد که سبک شخصی فرد را در تعامل با محیط اجتماعی و مادیاش رقم میزنند . به عبارت دیگر شخصیت شامل ویژگیهایی است که در توصیف آنها از صفاتی همچون زودرنج، مضطرب٬پرحرف٬درونگراوبرونگرا استفاده میشود. روانشناسان شخصیتها را به گونه های مختلف تقسیم بندی کرده اند و تیپهای مختلف شخصیتی ارائه نموده اند.
برای شناسایی و تشخیص شخصیت از آزمونهای مختلف شخصیتی استفاده می شود. هریک از روان شناسان به گونه ای متفاوت تیپهای شخصیتی را طبقه بندی نموده اند و بر اساس آنها آزمونهای تشخیص شخصیت را ساخته اند. مهمترین آنها عبارتند از: 16 گونه شخصیتی آزمون میرز-بریگز(MBTI) ،9 گونه شخصیتی انیاگرام، 6 گونه شخصیتی هالند ، 16 گونه شخصیتی کتل، 15 تیپ شخصیتی کهن الگوها، 15 الگوی رفتاری دیسک (DISC)، ابزار سنجش PDA می باشند.
به عنوان مثال دیوید هالند 6 تیپ شخصیتی مشخص نموده است:
واقعگرا که برای کارهای عملی و مکانیکی و فنی مناسب هستند.
جستجوگر که برای کارهای پژوهشی و علمی مناسب هستند.
اجتماعی که برای کارهای اجتماعی مانند معلمی و روابط عمومی مناسب هستند.
قراردادی که برای کارهای اداری و مالی مناسب هستند.
تهوری یا جسورکه برای کارآفرینی و شغل آزاد مناسب هستند.
هنری که برای کارهای هنری مناسب هستند.
هر یک از آزمونهای شخصیتی نسبت به یکدیگر مزایا و معایبی دارند. و هر یک در جای خود بسیار مفید می باشند.
تاثیر شخصیت بر نوع و کیفیت «رشد و موفقیت» است. بر اساس تیپیهای شخصیتی می توانیم تعیین نماییم که شخص مثلاً برای چه چه رشد و موفقیتی مناسب است.
شخصیت شناسی بحث گسترده ای است. و نیاز به یک کتاب تخصصی دارد. در این سایت در هریک از بخشهای مربوطه برخی از آزمونهای شخصیتی به طور خلاصه آورده می شود . خوانندگان محترم برای اطلاعات بیشتر می توانند به کتابهای تخصصی، سایتهای تخصصی، مراکز روان شناسی و روان شناسان حرفه ای در این زمینه مراجعه نمایند.
استعداد
استعداد توانمندی یا مهارت درونی یا بالقوه ماست که اگر آن را پرورش دهیم تبدیل به قابلیت ما می شود. استعداد را میزان نسبی پیشرفت فرد در یک فعالیت برآورد میکنیم. اگر برای کسب مهارت در یک فعالیت افراد مختلف در شرایط و موقعیت یکسانی قرار بگیرند متوجه خواهیم شد که افراد مختلف تفاوتهایی از لحاظ میزان کسب آن مهارت نشان میدهند. برخی افراد در یک زمینه یادگیری بهتر و کارایی زیادتری از خود نشان میدهند و پیشرفت آنها در آن زمینه سریعتر است، در حالی که افراد دیگر در زمینههای دیگری ممکن است از خود کارایی و مهارت و سرعت پیشرفت زیادتری نشان دهند. در واقع چنین تفاوتی به تفاوت آنها در استعدادهایشان مربوط میشود.
استعداد اشخاص در برخی از مهارتهای روزمره نیز متفاوت است. برخی استعداد صحبت کردن فراوانی دارند، برخی استعداد نوشتن، برخی استعداد مجاب کنندگی یا متقاعد کنندگی و برخی استعداد خرید کردن مطلوب فراوانی دارند.
بعضی ها در زمینه خاصی، نخبه و دارای استعداد درخشان هستند. به عنوان مثال، یک شخص ایرانی ساکن امریکا بنام بیژن، عطرهای بسیار با کیفیت تحت برند “بیژن” تولید می نماید. وی عطرهای اختصاصی برای هنرمندان، ورزشکاران، مقامات و سیاستمداران تولید می کند. وی در این زمینه بسیار با استعداد است و استعداد خود را کشف نموده است. شرکتهای بین المللی سیستم هایی تحت عنوان مدیریت استعداد برای شناسایی، به چنگ آوری و استفاده از چنین استعداد های درخشانی تحت عنوان مدیریت استعداد طراحی نموده اند.
افراد علاوه بر تفاوتهایی که از لحاظ استعدادهایشان با یکدیگر دارند، مثلاً یکی در زمینه فنی و دیگری در امور هنری استعداد دارند، از لحاظ هوشی نیز متفاوت از هم هستند. به عبارتی افراد از لحاظ بهره هوشی در طیفی گسترده شدهاند که از عقب ماندگی ذهنی شدید تا نبوغ را شامل میشود. اما اکثریت افراد در حدود متوسط قرار میگیرند.
بیشترین کاربرد و اثرگذاری استعداد و هوش بر «رشد و موفقیت» است. هر کس استعداد خاصی در یکی از زمینه های کارآفرینی، هنری، دانش و غیره دارد.
علاقه
علاقه: يك آمادگي رواني يا شناختي است كه از تمركز و تركيب مجموعه اي از احساسات و هيجانها در بارة موضوعي معين به وجود مي آيد. علاقه همان شور و شوق و هیجان و عشق است که از دل برمی انگیزد. آدمهایی برای کاری که انجام می دهند مثلاً برای مطالعات علمی اشتیاق نشان می دهند. اگر برای آن کاری که انجام می دهید، پاداشی نگیرید یا از شما تقدیر نشود، باز دنبال آن کار یا فعالیت می روید؟ اینها علائق شما را مشخص می نمایند.
علاقه ها تحت تأثیر شخصیت قرار می گیرد. بنابراین شخصیت معمولاً با علاقه ها تناسب دارد. به عنوان مثال شخصیتهای برونگرا به شغل فروشندگی، شخصیتهای واقع گرا به امور فنی و شخصیتهای خوش گذران به «اوقات فراغت» علاقه بیشتری نشان می دهند.
زمینه های مورد علاقه «رشد و موفقیت»
هر شخص عاشق موفقیت، می تواند در یک یا چند زمینه زیر با توجه به شخصیت، علاقه مندی و استعداد خود زمینه یا زمینه های موفقیت آمیز خود را تعیین نماید
- علم و دانش
- کارآفرینی
- حرفه
- مقام و قدرت
- ورزش حرفه ای
- هنر و زیبایی
- فرهنگی اجتماعی
- ماجراجویی
در ادامه در مورد هر یک از زمینه های «رشد و موفقیت» توضیح مختصری ارائه می شود:
علم و دانش:
برخی اشخاص، خصوصاً آنهایی که شخصیت جستجوگرایانه( از تیپهای 6 گانه شخصیتی که دیوید هالند مطرح نموده است) دارند. علاقه دارند در یکی از رشته های تخصصی علمی پیشرفت داشته باشند. بگونه ای که در آن رشته تخصصی در مرزهای دانش حرکت کنند و صاحبنظر شوند. به عنوان مثال پرفسور حسابی از جمله این اشخاص بود . وی در رشته فیزیک سرآمد شد. از او با عنوان پدر علم فیزیک ایران یاد می کنند.
کارآفرینی:
برخی افراد عاشق کارآفرینی هستند . خصوصاً آنهایی که تیپ شخصیتی تهوری یا جسور( از تیپهای 6 گانه شخصیتی که دیوید هالند مطرح نموده است)، دارند. بقول شین و ونکاترامان کارآفرین فردی است که به کشف، ارزیابی و بهره برداری از فرصتها می پردازد. کارآفرینان برجسته چه در ایران و چه در کشورهای خارجی، در توسعه اقتصادی کشورها نقش مؤثری داشتند. به عنوان مثال احد عظیم زاده، صادرکننده فرش در ایران و بیل گیتس معروف در امریکا از جمله کارآفرینان برتر می باشند.
حرفه
برخی اشخاص به حرفه خود علاقه شدیدی دارند و دوست دارند در حرفه خود پیشرفت نمایند و به منتهای درجه برسند. حرفه های مختلف مانند حسابداری، پزشکی، وکالت و …. . به عنوان مثال، پرفسور سمیعی موفقی است که در زمینه حرفه جراحی مغزواعصاب سرآمد می باشد.
مقام و قدرت
برخی افراد دوست دارند مراتب سیاسی را طی کنند و به درجات بالای قدرت و مقام دست یابند. از نماینده مجلس بگیرید تا فرماندار و استاندار و معاون وزیر و وزیر و رئیس جمهور. اینها افرادی هستند که ذاتاً به قدرت و مقام علاقه شدیدی دارند.
ورزش حرفه ای
برخی افراد به ورزش حرفه ای علاقه شدیدی دارند و دوست دارند قهرمان در یکی از رشته های ورزشی شوند. به عنوان مثال رضا زاده در وزنه برداری و علی دایی در فوتبال از جمله این موفق ها هستند.
هنر و زیبایی
برخی افراد که شخصیت هنری ( از تیپهای 6 گانه شخصیتی که دیوید هالند) دارند و استعداد هنری نیز دارند، در زمینه یکی از رشته های هنری مانند موسیقی، تئاتر، سینما، نقاشی و غیره پیشرفت داشته باشند. به عنوان مثال استاد فرشچیان شخص موفقی است که در زمینه هنر نقاشی پیشرفت زیادی داشته است.
فرهنگی اجتماعی
ادوارد تایلور (1874)که بین سالهای ۱۹۱۷–۱۸۳۲می زیست، فرهنگ را مجموعه پیچیدهای از دانشها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هرچه که فرد به عنوان عضوی از جامعه از جامعه خویش فرا میگیرد تعریف میکند. برخی افراد دوست دارند در زمینه های فرهنگی و اجتماعی پیشرفت داشته باشند و فرهنگ صحیح را در جامعه رواج دهند. به عنوان استاد الهی قمشه ای از این دست افراد موفق است.
ماجراجویی
برخی اشخاص به ماجراجویی علاقه مند هستند. خصوصاٌ آنهایی که به جهانگردی علاقه مند هستند. به عنوان مثال، مارکوپولو جهانگرد معروف از این دست افراد موفق بوده است.
نتایج مادی «رشد و موفقیت»
«رشد و موفقیت» علاوه بر این که حس خود رضایتمندی، احساس خوب و خوشایند از خود را ایجاد می نماید، نتایج مادی زیر را نیز به همراه دارد:
- ثروت
- شهرت
- قدرت
در ادامه هر یک از نتایج مادی را شرح می دهیم :
ثروت
برخی از آدمهای موفق، گرچه اکثراً در ابتدا دنبال ثروت نبوده اند، اما همراه با موفقیتشان ثروت فراوان نصیب آنها می شود. به عنوان مثال، افرادی که موفقیت خود را در کارآفرینی می دانند، معمولاً بخاطر عشق و علاقه خود و شکوفائی استعدادهایشان دست به پروژه های کارآفرینی می زنند. و همین عشق و علاقه آنها باعث می شود که هم تلاششان را مضاعف نمایند، و هم پروژه کارآفرینی خود را به نحو احسن انجام دهند. بدین ترتیب محصولات و خدمات کارآفرینی در بازار مشتریان زیادی پیدا می کند. بدین ترتیب، درآمد و ثروت آنها بشدت افزایش می یابد. اشخاصی هم در یکی از حرفه ها خصوصاً حرفه پزشکی موفق می شوند نیز به ثروت بالایی دست می یابند.
شهرت
برخی از زمینه های موفقیت آمیز، خواه نا خواه باعث شهرت نیز می شود. خصوصاً آنهایی که در برخی از هنرها مانند هنرهای نمایشی و سینما و تئاتر و خوانندگی فعالیت می نمایند. اشخاصی هم که در ورزشهای حرفه ای و قهرمانی فعالیت می کنند نیز معمولاً به شهرت دست پیدا می کنند. البته شهرت و موفقیت رابطه متقابل دارند. برای موفقیت تا اندازه ای نیاز به شهرت همراه با محبوبیت و به اصطلاح امروزی برند سازی شخصی نیز هست. به عنوان مثال شخصی که دریک زمینه علمی و تولید دانش مورد نیاز زندگی روزمره فعالیت می نماید. تا جامعه آن فرد را نشناسد، از آثار علمی آن شخص استفاده نمی نماید. بنابراین آن شخص مجبور می شود، برای برند سازی خود اقدام نماید.
قدرت
قدرت یعنی توانایی زیر نفوذ قرار دادن دیگران. برخی از زمینه های موفقیت برای شخص قدرت فراهم می سازد. خصوصاً اشخاصی که مایل هستند در زمینه های مقام فعالیت نمایند. و به سلسله مراتب بالاتر مقام در جامعه یا در یک سازمان دست پیدا کنند. سایر زمینه های موفقیت آمیز نیز کمابیش قدرت ایجاد می نماید. به عنوان مثال، یک شخص حرفه ای در یکی از زمینه های پزشکی قدرت دارد. قدرت وی ناشی از تخصص است که بیماران مجبورند از دستورات پزشکی آن پزشک متخصص تبعیت نمایند.
هزینه و درآمد «رشد و موفقیت»
بخش «رشد و موفقیت» «کارو» هم می تواند هزینه بردار باشد، هم بدون درآمد و هزینه و هم درآمد زا . در ادامه هر یک از این وضعیتها را شرح مختصری می دهم .
هزینه بردار «رشد و موفقیت»
برخی «رشد و موفقیت» ها به طور موقت یا دائمی دارای هزینه هستند. بنا براین هزینه آنها از جایی خصوصاٌ بخش «کسب درآمد» باید تأمین شود. به عنوان مثال، شخصی که «رشد و موفقیت» خود را در ایده پردازی و کارآفرینی می بیند. قبل از این که پروژه کارآفرینی به بهره برداری برسد، هزینه های زیادی بابت آن باید صرف شود. اما این هزینه ها موقتی است . پس از این که پروژه کارآفرینی به بهره برداری رسید، کارآفرینی می تواند به عنوان درآمد دوم شخص علاوه بر درآمد حاصل از «کسب درآمد» نیز محسوب شود. ممکن است هزینه های صرف شده برای بخش «رشد و موفقیت» دائمی باشد. این در حالی است که ماهیت «رشد و موفقیت» شخص به گونه ای است که هیچ گاه به درآمد نمی رسد. شخص اصولاً برای درآمد اقدام به «رشد و موفقیت» نمی کند. بلکه اهداف دیگری مانند علاقه و معنویات دارد. به عنوان مثال شخصی که برای دل خود کتاب تألیف می نماید. این کارهای شخص فقط هزینه دارد. یا کسی که «رشد و موفقیت» خود را در امور نیکوکاری می داند، امور نیکوکاری برای شخص فقط هزینه در بردارد. سبک زندگی اشخاصی که «رشد و موفقیت» آنها هزینه بردار است «کاهو» است. ه در واقع نماد هزینه و موفقیت می باشد.
بدون درآمد و هزینه «رشد و موفقیت»
برخی «رشد و موفقیت» ها نه درآمد دارند نه هزینه. یا دارای هزینه ناچیز یا درآمد ناچیری هستند. به عنوان مثال، شخصی که «رشد و موفقیت» خود را نقاشی کردن برای دل خود می بیند. نقاشی هزینه چندانی ندارد درآمد نیز ندارد. یا شخصی که «رشد و موفقیت» خود را در انجام عبادات مستحبی می بیند، این عبادات برای شخص نه درآمد دارد نه هزینه. این افراد از انجام این نوع «رشد و موفقیت» ها ، اهداف دیگری مانند علاقه و معنویات را در نظر دارند . سبک زندگی اشخاصی که «رشد و موفقیت» آنها بدون درآمد و هزینه است «کابو» است. ب در واقع نماد بدون درآمد و هزینه می باشد.
درآمد و موفقیت
برخی «رشد و موفقیت» ها دارای درآمد هستند. به عنوان مثال، شخصی که «رشد و موفقیت» خود را در ایده پردازی و کارآفرینی می بیند. از این که پروژه کارآفرینی به بهره برداری رسید، کارآفرینی می تواند به عنوان درآمد دوم شخص علاوه بر درآمد حاصل از «کسب درآمد» محسوب شود. در واقع شخص ممکن است از شغل اصلی خود که بخش «کسب درآمد» وی را تشکیل می دهد زیاد راضی نباشد. شغل را فقط برای امنیت مالی انجام می دهد. اما از بخش «رشد و موفقیت» خود نیز درآمد کسب می کند. بخش «رشد و موفقیت» هم برای وی به مصه ظهور رسیدن علاقه ها و استعدادهایش می باشد و هم برای وی درآمد دوم . بنا بر این سبک زندگی وی «کادو» می باشد. د بیانگر درآمد و موفقیت می باشد. ممکن است درآمد وی از بخش درآمد و موفقیت آنقدر فزونی یابد که هم برای کفاف زندگی وی را بدهد و هم برایش مطمئن باشد. بنا براین وی ممکن است شغل اصلی خود که بخش «کسب درآمد» از آن حاصل می شود را رها کند و صرفاً به بخش درآمد و موفقیت خود اکتفا نماید. در این شرایط، سبک زندگی فرد از سه بخش «داو» تشکیل می شود. دیگر بخشی بنام «کسب درآمد» در زندگی وی وجود ندارد. بنا براین با تمرکز بیشتری می تواند به موفقیت درآمد زای خود بپردازد. البته اگر شغل شخص از همان ابتدا با اهداف موفقیت آمیز شخص مطابقت داشته باشد، زندگی شخص همان سه بخش «داو» را در بردارد.
«رشد و موفقیت» در دنیای کارمندی
«رشد و موفقیت» هم در شغل آزاد و هم در شغل کارمندی ممکن است اتفاق بیافتد. متاسفانه بسیاری از نویسندگان کتب موفقیت اینگونه القاء می کنند که اشخاص برای «رشد و موفقیت» باید به مشاغل آزاد روی بیاورند. در حالی که الزاماً چنین قاعده ای برقرار نیست.
چه بسیار صاحبان مشاغل آزاد که به ورشکستگی دچار شده اند. و چه بسیارکارمندانی که واقعاً موفق بوده اند. در ثانی شغل آزاد با روحیات و شخصیت و شرایط بسیاری افراد جور در نمی آید. افرادی که روحیه تهور و جسارت ندارند. اشخاصی که قدرت تحمل ابهام را ندارند. اشخاصی که سرمایه لازم را ندارند، مجبور هستند به مشاغل کارمندی روی بیاورند. اما در مشاغل کارمندی امکان «رشد و موفقیت» وجود دارد؟ پاسخ مثبت است. بله وجود دارد.
معمولاً سازمانها مسیر پیشرفت شغلی دارند.این مسیر نشان می دهد که ارتقاء کارکنان چگونه صورت می گیرد. گاهی سابقه کار، تحصیلات بیشتر، تجربه بیشتر، موفقیت در آزمونهای پیشرفت شغلی و کسب سایر امتیازات در طی کردن مسیر پیشرفت شغلی و رسیدن به مراتب بالاتر مؤثر است. به عنوان مثال، اعضای هیأت علمی دانشگاه ها با مدرک دکتری به عنوان استادیار استخدام می شوند. این اساتید وقتی پژوهش هایی می کنند و امتیازات پژوهشی و آموزشی خود را افزایش می دهند به مرتبه دانشیاری و باز هم امتیازات لازمه را کسب نمایند به مرتبه استاد تمامی می توانند ارتقاء یابند . بنا براین برای «رشد و موفقیت» در مشاغل کارمندی، باید مسیر پیشرفت شغلی سازمانی که درآن کار می کنید، پیدا کنید و سعی نمایید با کسب امتیازات لازم این مسیر را به مراتب بالاتر طی نمایید. گاهی ممکن است مسیر پیشرفت شغلی به صورت مکتوب وجود نداشته باشد. در اینگونه شرایط با پرس و جو از همکاران و رؤسا می توانید مسیر پیشرفت در شغل خود را مشخص و برای طی نمودن مسیر پیشرفت شغلی به مراتب بالاتر برنامه ریزی و اقدام نمایید.
موفقیت در کارآفرینی
برخی از افراد، موفقیت خود را در کارآفرینی می بینند. آنها علاقه شدیدی به کارآفرینی دارند. چراکه کارآفرینی به روحیات و شخصیتشان می خورد. برای کارآفرینی موفق به دو بال پرواز نیاز است. بال پرواز عشق و بال پرواز عقل. هردوبال نیاز است با یک بال نمی توان پرواز کرد.
بال پرواز عشق: کارآفرین باید عشق،شوق، ذوق و علاقه ی درونی به ایده پردازی و تجاری سازی یک ایده داشته باشد. علاقه وذوق،انرژی کارآفرین برای اجرای پروژه های کارآفرینی محسوب می گردد.
بال پرواز عقل:علاوه برعشق، کارآفرین باید باعقل و تدبیرو درنظر گرفتن همه ی جوانب وارد کارآفرینی شود. ارزیابی های مختلف مانند ارزیابی بازار،ارزیابی مالی،ارزیابی فنی و تولیدی و منابع تامین مالی و انسانی را مورد بررسی دقیق و موشکافانه قراردهد.
هردو بال عشق و عقل مورد نیاز هستند علاقه ی به تنهایی نه تنها پروژه ی کارآفرین را پیش نمی برد بلکه مشکلاتی را هم ممکن است ایجاد نماید. علاقه، عشق، ذوق و رغبت، به مثابه موتور و انرژی حرکتی یک اتومبیل می ماند. اما یک اتومبیل باید فرمان و ترمزو سیستم های هدایتی و امنیتی هم داشته باشد. این سیستم های امنیتی و هدایتی ترمز و فرمان به مثابه عقل می باشد. صد البته اتومبیل با داشتن موتور و سوخت پر انرژی حتی بدون داشتن فرمان و ترمز می تواندحرکت نماید. اما حرکت می کند و با سرعت بالاهم حرکت می کند. اما به ناگاه به دیوار یا به یک مانع برخورد می کند ویا از دره پرت می شودو منفجرمی شود.کارآفرینایی صرفاً براساس احساسات و عشق و علاقه بدون عقل و تدبیروارد پروژه های کارآفرینی می شوند این گونه هستند و به ورشکستگی دچارمی شوندو همان عشق و علاقه ی قبلی هم ازبین می رود. اما بال عقل هم به تنهایی کار ساز نیست. یک اتومبیل با داشتن فرمان، ترمزوسیستم های امنیتی بدون داشتن موتوروانرژی حرکتی قادربه حرکت نیست.
بنابراین هردوبال پرواز عشق و عقل باهم برای کارآفرینی نیاز است و با یک بال نمی توان پرواز کرد. نیروی دو بال، با هم باید متعادل باشد. شخصی که بال عشقش قوی تر از بال عقلش است. شخصی بسیار ریسک طلب است و با مطالعات و برررسی های اندکی دست به کارهای بسیار مخاطره آمیز می زند. بنا براین با مشکلات زیادی مواجه می شود. اما شخصی که بال عقلش قوی تر از بال عشقش است. شخصی بسیار محافظه کار و ترسو است. وی بخاطر محافظه کاری و وسواس بیش از حدش، بسیاری از فرصتها را از دست می دهد.
تعاریف کارآفرینی
کارآفرینی به فرایند خلق ارزش جدید (مادی یا معنوی) از طریق یک تلاش متعهدانه با در نظر گرفتن ریسک های ناشی از آن اطلاق میشود. واژه کارآفرینی از کلمه فرانسوی Entrepreneurs ” “به معنای “متعهد شدن” نشات گرفتهاست. در باره کارآفرینی، تعاریف متعددی ارائه شده است. برخی از تعاریف از قرار زیر است:
شین و ونکاترامان : کارآفرین فردی است که به کشف، ارزیابی و بهره برداری از فرصتها می پردازد.
گریتچن:فرآیندی که با تشخیص فرصت آغاز میشود و کارآفرین کسی است که از روی اراده، فرصتی را کشف کرده و آغازگر یك تغییر میباشد.
تعریف دیگر از تعدادی صاحبنظر: شروع یك کسب و کار مخاطره آمیز، اداره و سازماندهی آن و رساندنش تا مرحله رشد وبلوغ و در نهایت خروج از کسب و کار موجود.
کرزنر و : فرآیند مداوم تعقیب فرصتها به منظور خلق محصولات و خدمات نوآورانه که این فرصتها کشف، ارزیابی و بهره برداری شده اند تا بتوانند ارزشهای اجتماعی و اقتصادی را از محیط استخراج کنند و باعث ایجاد یك کسب و کار مستقل شوند.
دیدیدسون: فرآیند خلق یك فعالیت اقتصادی در بازار جدید که شامل تولید کالا، ارائه خدمات، نوآوری در مدل کسب و کار می شود، گرچه با تقلیدپذیری همراه باشد.
تاریخچه کارآفرینی
کارآفرینی اولین بار مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت و تمامی مکاتب اقتصادی از قرن ۱۶ میلادی تاکنون به نحوی کارآفرینی را در نظریههای اقتصادی خویش تشریح نمودهاند.
ژوزف شومپیتر با ارائه نظریه توسعه اقتصادی خود در سال 1934 كه همزمان با دوران ركود بزرگ اقتصادی بود، موجب شد تا نظر او در خصوص نقش محوری كارآفرینان در ایجاد سود، مورد توجه قرار گیرد و به همین دلیل وی را «پدر كارآفرینی» لقب دادهاند. از نظر وی «كارآفرین نیروی محركه اصلی در توسعه اقتصادی است» و نقش كارآفرینی عبارت است از «نوآوری یا ایجاد تركیب های تازه از مواد».
متأسفانه واژه كارآفرینی كه ترجمهای از كلمه Entrepreneurship است، موجب گردیده است كه معنی ایجاد كار و یا اشتغالزایی از این واژه برداشت میشود. در حالیكه كارآفرینی دارای مفهومی وسیع تر و با ارزشتر از اشتغالزایی است. در حالیکه کارآفرینی دارای پیامدهای مثبت و مهم دیگری همانند: بارور شدن خلاقیتها، ترغیب به نوآوری و توسعه آن، افزایش اعتماد به نفس، ایجاد و توسعه تکنولوژی، تولید ثروت در جامعه و افزایش رفاه عمومی است
انواع کارآفرینی
محققانی چون داریانی و مقیمی کارآفرینی را به دو دسته تقسیم بندی کرده اند.
- کارآفرینی فردی( مستقل): حالتی است که فردی کسب و کار مستقلی را ایجاد می کند یا نمایندگی آن را از طریق شناسایی فرصت و بسیج منابع و امکانات لازم بدست می آورد و تمرکز او بر نوآوری و توسعه فرآیند، ایجاد محصولات و خدمات جدید است.
- کارآفرینی سازمانی یا درون سازمانی: شامل پرورش رفتار کارآفرینانه در سازمانی است که قبلا تاسیس شده و فرایندی است که محصولات یا فرایندهای نوآورانه با خلق فرهنگ کارآفرینانه در یک سازمان ایجاد می شود. در این نوع کارآفرینی یک شرکت یا سازمان، محیطی را فراهم می سازد تا اعضا بتوانند در امور کارآفرینی مشارکت کنند و طی آن محصولات ، خدمات یا فرایندهای نوآورانه از طریق ایجاد فرهنگ کارآفرینانه به ظهور می رسند(داریانی و مقیمی،1395، صص50 و 51).
تیم اولیه کار آفرینی
درست است که وقتی سرگذشت کارآفرینان را مطالعه میکنیم متوجه می شویم کار آفرینی از یک فرد شروع شده به نحوی که نام کار آفرین با نام آن شرکت گره خوده است. به عنوان مثال نام شرکت ماکروسافت با نام آقای “بیل گیتس” گره خورده است. نام شرکت اپل با نام آقای “استیو جابز” گره خورده است. اما همان کار آفرینان موفق در ابتدا سعی کردند تیمی حرکت کنند.
اعضاء تیم اولیه کار آفرینی از ایده پرداز، ایده ساز، ایده سنج و ایده گذار تشکیل می شود. بر طبق نمودار زیر این اشخاص با هم ارتباط دارند:
ایده پردازان: آنها کسانی هستند که ایده ای در ارتباط با محصولات یا خدمات جدید یا اصلاح شده و یا نحوه ی فروش ،بازاریابی ،قیمت گذاری و یا توزیع محصولات ارائه می دهند. ایده پرداز هر کسی می تواند باشد ،نیاز به سن و یا تخصص خاصی ندارد از یک کودک هفت ساله تا یک کهن سال نود ساله و بالاتر میتواند ایده پرداز باشد.بستگی به قدرت خیال پردازی شخص دارد به عنوان مثال شخصی ممکن است بگوید اگر موبایلی اختراع می شد که نیازی به شارژ کردن نداشته باشد چقدر خوب می شد. این ایده را یک کودک هفت ساله نیز می تواند ارائه دهد. وقتی که در خیابان و در ترافیک گیر افتاده ایم ،ممکن است یکی از سرنشینان بگوید اگر اتومبیلی اختراع می شدکه عمودی و مستقیم پرواز می کرد و از روی ماشینها عبور می کرد و ما را به مقصد می رساند، چقدر خوب می شد، یا در فصل زمستان که هوا سرد است کسی می گفت اگر ما می توانستیم لباس نازکی میپوشیدیم و آن از خود حرارت تولید می کردچقدر خوب می شد. شخص بیماری را در نظر بگیرید که می خواهد برود درمانگاه آمپول بزند می گفت اگر آمپول زن خودش مراجعه می کرد به خانه ی ما و آمپول را به من تزریق می کرد چقدر خوب بود.
ایده سازان:ایده ساز فردی هست که نمونه ی آزمایشی آن محصول یا خدمت را تولید می کند. وی نیاز به دانشهای تخصصی در آن زمینه را دارد. به عنوان مثال یک متخصص الکترونیک می تواند موبایلی را اختراع کند که نیاز به شارژ نداشته باشد ، گاهی برای ایده سازی نیاز به تخصص های متعدد می باشد.به عنوان مثال برای تولید لباسی که از خودش گرما تولید می کند و به بدن انسان هم صدمه وارد نکند همزمان نیاز به تخصص های ریسندگی و بافندگی و تخصص های پزشکی می باشد.
ایده سنج ها: آنها کسانی هستند که ایده ها را مورد ارزیابی قرار می دهند. ارزیابی های بازار، فنی و تولیدی، مالی و افقتصادی، قانونی، منابع انسانی و غیره. پس از ارزیابی های متعدد، طرح کسب و کار را تهیه و تنظیم می کنند.
ایده گذاران:کسانی هستند که آن محصول یا خدمت را تجاری سازی میکنند و به بازار عرضه می دارند ، ایده گذاران باید دارای تخصص های بازاریابی ، مالی ، منابع انسانی و … باشند که بتوانند ایده را سطح انبوه تولید کنند و به بازار عرضه کنند.ریسک کار آفرینی بیشتر متوجه ایده گذاران می باشد. چون ممکن است آن محصول در بازا موفق نشود.
ایده پردازان، ایده سازان و ایده سنج ها ریسک زیادی را متحمل نمی شوند ، ایده گذاران هستند که ریسک را باید تحمل نمایند.