خود شناسی و محیط شناسی :پیش نیاز تنظیم «کارو»

یکی از عوامل مخل آرامش در زندگی این است که  معمولاً خودِ خودمان را نمی شناسیم و خیلی احساسی و هیجانی و یا  تحت تأثیر دیگران و جامعه سبک زندگی خود را تنظیم می نماییم. اغلب ما اصولاً در مورد سبک زندگی خود فکر نمی کنیم و صرفاً بر طبق عادت، عرف جامعه و یا بعضاً دامهای ذهنی همچون خود بزرگ بینی، خود کوچک بینی، خود شیفتگی، عدم اعتماد به نفس و امثالهم سبک زندگی خود را انتخاب می کنیم. بعضی ها هم اعتقادشان بر این است که هر چه پیش آید، خوش آید و آن را انتخاب می نمایند. و چون  سبک زندگی انتخابی با شرایط ما سازگاری ندارد، همین امر آرامش ما را به هم می ریزد و اضطراب و نگرانی سرتاپای وجودمان را فرا می گیرد. بنابراین خود شناسی، پیش نیاز تنظیم کارو و متعاقب آن آرامش  است.

این که من کی هستم؟ چه اعتقادات و فرهنگی دارم؟ جنس، سن، وضعیت تأهل من چیست؟ چه شخصیتی دارم؟ به چه چیزهایی علاقه و رغبت دارم؟ چه استعدادهایی دارم؟ چه تحصیلات، تخصص و مهارتها و تجربیاتی  دارم؟ از لحاظ مالی و امکانات و دارائیهای در چه وضعیتی هستم؟  از لحاظ جسمی و روانی چگونه هستم؟  و غیره  همه و همه در تنظیم “کارو” تأثیر دارند. و هرشکلی از تنظیم “کارو” سبکهای زندگی متفاوتی ایجاد می نماید که با ویژگیهای شخص باید تناسب داشته باشد.

برخی از ویژگیهای شخصی، ذاتی هستند. برخی اکتسابی. سن، جنسیت، وضعیت تأهل، شخصیت، علاقه و استعداد ذاتی هستند. اما اعتقادات و فرهنگ و سرمایه انسانی و مالی اکتسابی.

برای خودشناسی باید توجه نمود که برخی از ویژگیهای ما مانند جنس، تأهل، سن واضح و آشکار است. ولی برخی از ویژگیهای ما خصوصاً ویژگیهای شخصیتی ما خیلی روشن نیست. اما هر شخصی با ساعتی تأمل در مورد خویشتن، می تواند ویژگیهای شخصیتی خود را بیابد. جهت پی بردن به ویژگیهای شخصیتی خود بطور دقیق، می توان به آزمون های روان شناسی که در مراکز مشاوره روانی موجود هستند، مراجعه نمود.

علاوه بر خود شناسی، محیط شناسی نیز در تنظیم بخشهای مختلف زندگی تأثیر گذار است. ما باید عوامل محیطی که اغلب خارج از کنترل ما می باشند را شناسایی و پیش بینی کنیم و خود را با آنها مطابقت دهیم. این محیط ها عبارتند از محیط های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و غیره.

“کارو” از 4 بخش تشکیل شده است.  انسانها باید تناسبی بین این 4 بخش برقرار سازند. انسانها هم باید زمان، هم فعالیتهای مناسب و هم هزینه خاصی به هر یک از بخشهای کارو اختصاص دهند. اما این تناسب برقرار کردن بستگی زیادی به ویژگیهای اشخاص و  عوامل محیطی  دارد. . این عوامل از قرار زیر هستند:

  1. اعتقادات و فرهنگ
  2. جنسیت
  3. سن و دوران زندگی
  4. تجرد و تأهل
  5. شخصیت
  6. علاقه ها و رغبتها
  7.      آرزوها و اهداف
  8. استعداد
  9. سرمایه انسانی
  10. سرمایه مالی
  11. شرایط جسمی و روانی
  12. سایر داشته ها 
  13. محیط شناسی

اعتقادات و فرهنگ

سبک زندگی را نمی‌توان از جهان بینی، اعتقادات، باورها، ارزش‌ها و فرهنگ بریده دانست. این مؤلفه ها بر میزان تخصیص زمان و هزینه برای هر یک از بخشهای زندگی، نوع فعالیتها در هریک از بخشهای زندگی،  نوع و کارکردهای استفاده از امکانات و اشیاء و غیره تأثیر گذار هستند. در ادامه برخی از تأثیر گذاریهای اعتقادات و فرهنگ را بر سبک زندگی شرح می دهیم.

سبک زندگی مذهبی  در مقابل سبک زندگی غیر مذهبی

نقش دین و مذهب در زندگی بر کسی پوشیده نیست.دین داری یا دیانت نقش مهمی را در سبک زندگی ایفا می نماید. البته بین دیانت و انسانیت تفاوتهایی موجود می باشد. انسانیت قبل از دیانت قرار می گیرد و بعضاً بخشی از دیانت نیز می باشد. انسانیت یعنی رعایت اصول اساسی انسانی و وجدانی. چه آدمهای مذهبی و چه آدمهای غیر مذهبی، باید اصول اساسی انسانی و وجدانی  را رعایت نمایند. اصول اساسی انسانی از فطرت و عقلانیت انسان نشأت می گیرد. اصولی مانند صداقت، امانت داری، عدم دزدی، فریب و کلاهبرداری، رعایت ادب و احترام و امثالهم. در واقع ابتدا انسانیت را فارغ از اعتقادات مذهبی باید رعایت نمود سپس به دیانت پرداخت. 

فرق عمده ای که بین زندگی انسانهای مذهبی و انسانهای غیر مذهبی است آن است که سبک زندگی انسانهای مذهبی حال و هوا و شکل خاصی دارد که آن را از زندگی انسانهای غیر مذهبی متفاوت می کند:

  1. انسانهای مذهبی، بخاطر اعتقادات خود، اعمال و فعالیتهای بیشتری نسبت به انسانهای غیر مذهبی انجام می دهند. اعمال واجبی مانند 17 رکعت نماز در شبانه روز، یک ماه روزه داری در ماه مبارک رمضان، حج، جهاد، حجاب، خمس و زکات از از جمله اعمال و  فعالیتهایی است که انسانهای مذهبی انجام می دهند. در حالی که انسانهای غیر مذهبی آنها را انجام نمی دهند. بنا براین مقداری از زمان و بودجه انسانهای مذهبی صرف این اعمال واجب می شود. این اعمال چون واجب و ضروری است. ما آنها را جزو «ا» جای می دهیم.
  2. برخی از انسانهای مذهبی، اعمال مستحبی نیز انجام می دهند. شرکت در مراسم مذهبی، رفتن به مکانهای مذهبی و نوحه و سینه زنی، نمازها و روزه های مستحبی، انواع دعاها و نیایش ها از جمله اعمال مستحبی است که انسانهای مذهبی انجام می دهند. در حالی که انسانهای غیر مذهبی آنها را انجام نمی دهند. بنا براین مقداری از زمان و بودجه انسانهای مذهبی صرف این اعمال مستحبی  می شود. این اعمال چون مستحبی است و واجب نیست،  ما آنها را جزو «ر» جای می دهیم.
  3. مذهب قید و بندهایی در زندگی ایجاد می کند. این قید و بندها در کلیه بخشهای زندگی انسانهای مذهبی مشهود است. به عنوان مثال انسانهای مذهبی باید تفکیک جنسیتی محرم و نامحرم را در تمامی زندگی رعایت نمایند. انسانهای مذهبی از هر راهی نمی توانند «کسب درآمد و ثروت» داشته باشند. مثلاً آنها از طریق خرید وفروش شراب نمی توانند درآمد کسب نمایند. انسانهای مذهبی در پر کردن اوقات فراغت مانند انسانهای غیر مذهبی آنچنان آزاد نیستند. آنها برای پرکردن «اوقات فراغت» نمی توانند در مراسم لهو و لعب، رقص و امثالهم شرکت نمایند.
  4. انسانهای مذهبی سعی می کنند توصیه های مذهبی را در تمامی شئون زندگی خود رعایت نمایند. به عنوان مثال توجه به نهاد خانواده، صله رحم و غیره توصیه هایی است که مذهبیون سعی می کنند آنها را رعایت نمایند.

البته تقسیم بندی انسانها بطور مطلق مذهبی و غیر مذهبی صحیح نیست. انسانهای کاملاً مذهبی و کاملاً غیر مذهبی در دو طرف یک طیف قرار دارند. در طول این طیف انسانها با اعتقادات عملی مختلفی می توان یافت: انسانهای کمی مذهبی، نیمه مذهبی، خیلی مذهبی و … بستگی به این دارد که کدام یک از اعتقادات مذهبی را و تا چه حد عملاً انجام می دهند.

نکته دیگری که باید بدان توجه نمود این است که مذهبی بودن تنها داشتن مذهب اسلام نیست. تمام مذاهب کمابیش تکالیف و قید و بندهایی در زندگی ایجاد می کنند.

بطور کلی می توان گفت که انسانهای مذهبی هم دارای تکالیف و اعمال بیشتری هستند و هم با محدودیتها و قید و بندهایی در زندگی خود مواجه هستند. اما براستی انگیزه های اصلی آنها از بکارگیری عملی اعتقادات در زندگی چیست؟ در پاسخ می توان گفت که آنها پنج انگیزه برای انتخاب و اجرای سبک زندگی مذهبی دارند:

  •  انگیزه اول عشق به باریتعالی و وجود لایتناهی خداوند است. این انگیزه، والاترین انگیزه است.
  • انگیزه دوم رسیدن به بهشت برین و دوری از آتش دوزخ در جهان آخرت است.
  • انگیزه سوم این است که رعایت اصول مذهبی در همین دنیا آثار مثبت و برکاتی دارد. مثلاً  رعایت حق الناس باعث ایجاد حس اعتماد در جامعه می شود. بسیاری و شاید بیشتر احکام الهی ناظر بر همین دنیا و رعایت حقوق همدیگر است. به عنوان مثال، آیه ۲۸۲ سوره بقره از قرآن کریم طولانی ترین متن را در بین آیات قرآن دارا است و راجع به لزوم کتابت سند برای وام میباشد.  
  • انگیزه چهارم رفع نیازهای معنوی است. نیازهای معنوی یکی از نیازهای متعالی انسانی است. رفع نیازهای معنوی از طریق باورها و اعتقادات عملی مذهبی صورت می گیرد. رفع نیازهای معنوی باعث ایجاد آرامش می شود. همانگونه که خداوند در قرآن کریم فرموده است با یاد خدا دلها آرام می گیرد.( الا بذکر الله تطمئن القلوب. الرعد – 28).
  • انگیزه پنجم کسب لذت و نشاط معنوی است.

انگیزه های بالا باعث می شود که تکالیف و محدودیتهای مذهبی نه تنها برای مؤمنان رنجش آور نباشد، بلکه لذت بخش نیز شود.

سبک زندگی سنتی در مقابل سبک زندگی مدرن

بازار سنتی

سنت در برابر مدرنیسم مقوله ای است که ذهن بسیاری از جامعه شناسان را به خود مشغول ساخته است. آدمهای سنتی سبک زندگی خاصی دارند که ریشه در باورهای نیاکان آنها دارد. این سبک زندگی بر 4 بخش کارو تأثیر گذار است. در بین آدمهای سنتی ایرانی، مرد بتنهایی مسئول تأمین معاش خانواده هستند. تعداد فرزندان زیاد  است.  سن ازدواج پایین و طلاق بندرت صورت می گیرد. فرزندان دختر و پسر هر چه زودتر ازدواج می کنند. پسران هر چه زودتر شاغل می شوند. خانواده های سنتی خانواده های گسترده شامل پدر و مادر فرزندان، عروس و داماد و نوه ها هستند. زنان و دختران به امور خانه داری اشتغال دارند. رسمها و سنتها در این سبک زندگی بسیار است.

در مقابل در سبک زندگی سنتی، سبک زندگی مدرن قرار دارد. در این سبک کسب درآمد و ثروت اهمیت زیادی دارد. به خانواده زیاد توجه نمی شود. زن و شوهر هر دو شاغل هستند. آنها در پی رشد و موفقیت و موفقیت  شخصی خود هستند. ازدواج در سنین بالا صورت می گیرد. خانواده ها کوچک و هسته ای هستند با یک یا دو فرزند.

در اینجا قصد ارزش گذاری سبک های زندگی نیستیم. ولی به هرحال باید این مطلب را مدنظر قرار داشت که سبک های زندگی باید با شرایط زمان و مکان تناسب داشته باشد. باید سبک زندگی را انتخاب نمود که ما را به آرامش برساند، نیازهای ما بیشتر مرتفع شود، ما را به خوشبختی و موفقیت برساند و در نهایت سعادت ابدی را به همراه داشته باشد. 

جنسیت

نقش جنسیت ( مرد یا زن ) در بخشهای 4گانه “کارو” بسیار اهمیت دارد. هم اکنون تقریباً تمام روان شناسان اسلامی و غربی اعتقاد دارند که زنان و مردان در ویژگیهای شخصیتی، جسمی، روانی و عملکردها با هم تفاوت دارند. و تحقیقات تجربی و مشاهدات نیز بر این امر صحه می گذارد. کتابهای زیادی در این رابطه توسط دانشمندان غربی نوشته شده است. مردان و زنان مکمل هم هستند و هر کدام در یکی از بخشهای زندگی موفق ترند.

سن و دوران زندگی

دوران زندگی

سن و دوران زندگی تأثیر زیادی در مقدار، نوع و کیفیت هر یک از بخشهای «کارو» دارد. طبقه بندی های زیادی در مورد تقسیم دوران زندگی انسان صورت گرفته است. به هر حال ما از طبقه بندی زیر برای تقسیم بندی دوران زندگی استفاده می نماییم:

  • دوران نوزادی و کودکی : از بدو تولد تا 10 سالگی.
  • دوران نو جوانی: از 11 سالگی تا 20 سالگی 
  • دوران جوانی : از 21 سالگی تا 40 سالگی.
  • دوران میانسالی: از 41 سالگی تا 65 سالگی.
  • دوران سالمندی: از 65 سالگی به بالا.

درهر دورانی از زندگی باید به یکی از بخشهای «کارو» بیشتر توجه نمود که در بخش های  مربوطه به شرح آنها می پردازیم.

تجرد و تأهل

حلقه های ازدواج

وضعیت مجرد یا متأهل بودن در بخشهای مختلف “کارو” تأثیر بسزایی دارد. بدیهی است که برای متأهلین «کسب درآمد » و «امورات خانوادگی» اهمیت و وزن بیشتری دارد.   

هم اشخاص مجرد و هم خانواده ها از اصول مطرح شده در «کارو» می توانند استفاده نمایند. البته اشخاص مجردی که به تنهایی زندگی می کنند. آزادی عمل بیشتری برای انتخاب سبک زندگی خود دارند. اما وقتی که در یک خانواده قرار می گیرند یا خانواده تشکیل می دهند، این آزادی آنها محدود می شود. در عوض از مزایای خانواده دار شدن بهره می برند و برخی از ابزارهای تنظیم «کارو» مثل کار تیمی و هم افزایی را در خانواده بهتر می توانند اجرا نمایند.

در خانواده به عنوان کوچک ترین نهاد هر جامعه باید بر اساس یک نظم و اصولی استوار باشد.تا بتوان تعادل در بین اعضای خانواده را برقرار ساخت و خانواده را به سوی خوشبختی و موفقیت هر چه بیشتر رهنمون ساخت. «کارو» در ایجاد نظم و تعادل در خانواده بسیار کمک می کند. به هر حال برای اجرای مؤثر «کارو» در خانواده  اعضاء خانواده در مورد اصولی که مربوط به زندگی جمعی و خانوادگی و تقسیم وظایف است باید به توافق برسند. البته رسیدن به توافق گاهی مشکل می نماید، ولی امکان پذیر است. در صورت رسیدن به توافق و پایبندی به آن، زندگی نظم می یابد، زندگی خانوادگی هدفمند می شود. از کشمکش ها و سوء تفاهمهای احتمالی جلوگیری می شود، اعضاء خانواده ضمن داشتن زندگی خانوادگی و مسئولیها و وظایف خانوادگی، زندگی شخصی و آزادیهای شخصی خود را نیز خواهند داشت و به اهداف خود می توانند دست یابند.

هر یک از اعضای خانواده با توجه به جنسیت، سن، توانایی و خصوصیات فکری و جسمی خود وظیفه ای بر عهده بگیرند. البته در اجرای «کارو» در خانواده باید مسائل عاطفی را هم در نظر گرفت و نمی توان بسیار خشک عمل نمود.وظایف هر کس باید بقدر کافی انعطاف پذیر باشد. و همه اعضای خانواده هر کاری از دستشان آمد برای خوشبختی خانواده انجام دهند. ولی وظیفه اصلی خود رافراموش نکنند. در بخشهای دیگر سایت در این رابطه بیشتر صحبت خواهیم کرد.

شخصیت   

شخصیت را می‌توان آن الگوهای معین و مشخصی از تفکر٬ هیجان و رفتار تعریف کرد که سبک شخصی فرد را در تعامل با محیط اجتماعی و مادی‌اش رقم می‌زنند . به عبارت دیگر شخصیت شامل ویژگی‌هایی  است که در توصیف آن‌ها از صفاتی همچون زودرنج، مضطرب٬پرحرف٬درونگراوبرون‌گرا  استفاده می‌شود. روانشناسان شخصیتها را به گونه های مختلف تقسیم بندی کرده اند و تیپهای مختلف شخصیتی ارائه نموده اند.

برای شناسایی و تشخیص شخصیت از آزمونهای مختلف شخصیتی استفاده می شود. هریک از روان شناسان به گونه ای متفاوت تیپهای شخصیتی را طبقه بندی نموده اند و بر اساس آنها آزمونهای تشخیص شخصیت را ساخته اند. مهمترین آنها عبارتند از: 16 گونه شخصیتی آزمون میرز-بریگز (MBTI) ،9 گونه شخصیتی انیاگرام،  6 گونه شخصیتی هالند ، 16 گونه شخصیتی کتل ، 15 تیپ شخصیتی کهن الگوها، 15 الگوی رفتاری دیسک (DISC)،  ابزار سنجش PDA می باشند.

هر یک از آزمونهای شخصیتی نسبت به یکدیگر مزایا و معایبی دارند. و هر یک در جای خود بسیار مفید می باشند. برای هر یک از بخشهای «کارو» یکی از این آزمونها از بقیه مفید تر می باشند. 

شخصیت بر میزان زمان و بودجه صرف شده برای  بخشهای مختلف «کارو» تأثیر گذار است. به عنوان مثال اشخاصی که  تیپ شخصیتی “خوش گذران” دارند زمان و مبلغ بیشتری را برای «اوقات فراغت»  صرف می نمایند. تیپ شخصیتی خوش گذران یکی از 9 تیپ  یا گونه شخصیتی “ایناگرام” است. 

تاثیر بیشتر شخصیت  بر نوع و کیفیت بخشهای مختلف «کارو» است. بر اساس تیپیهای شخصیتی می توانیم تعیین نماییم که  شخص مثلاً برای چه شغلی، چه رشد و موفقیتی و … مناسب است. 

شخصیت شناسی بحث گسترده ای است. و نیاز به یک سایت تخصصی دارد.  خوانندگان محترم برای اطلاعات بیشتر می توانند به کتابهای تخصصی، سایتهای تخصصی، مراکز روان شناسی و روان شناسان حرفه ای در این زمینه مراجعه نمایند.

علاقه ها و رغبتها

علاقه: يك آمادگي رواني يا شناختي است كه از تمركز و تركيب مجموعه اي از احساسات و هيجانها در بارة موضوعي معين به وجود مي آيد. علاقه همان شور و شوق و هیجان و عشق است که از دل برمی انگیزد. آدمهایی برای کاری که انجام می دهند  مثلاً برای شغلشان، برای مهمانی رفتن، برای مطالعات علمی، برای رفتن به کوهستان  و غیره اشتیاق نشان می دهند. اگر برای آن کاری که انجام می دهیم، پاداشی نگیریم یا از ما تقدیر نشود، باز دنبال آن کار یا فعالیت می رویم؟ اینها علائق ما را مشخص می نمایند.

رغبت: كلمة رغبت از راغب بودن مي آيد. يعني انگيزه و هدفي كه به فرد نيرو مي دهد جهت انجام كار. رغبت زمانی ایجاد می شود که انسان چیزی را دوست بدارد، آن شیء را مورد توجه قرار دهد، مشاهده کند، درباره آن بیندیشد و سرانجام از آن لذت ببرد.

برای تعیین علاقه ها نیز آزمونهای خاصی طراحی شده است. از مهمترین آنها آزمون رغبت سنجی هالند می باشد. اما با چند سؤالی که از خود می کنیم، می توان علائق خود را مشخص سازیم. می توان سؤالاتی از خود بپرسیم، سپس سؤالات را پاسخ دهیم و پاسخ ها را تحلیل نماییم. سؤالاتی از این قبیل:

  • از تجارب بسیار عالی که من در زندگی از آنها لذت بردم چه چیزهایی بوده است؟ این تجارب باید واقعی باشند .نه آن که جنبه ان چیزی که باید وجود داشته باشد.
  • چه فعالیتی است که من بصورت عادی مشتاق هستم آن را انجام دهم؟
  • معمولاً در اوقات فراغت بدنبال چه کارهایی هستم؟
  • سرگرمی های من چیست؟ 
  • وقتی که خیال پردازی می کنم، به چه چیزهایی معمولاً فکر می کنم؟

اگر به این سؤالات پاسخ دهیم و تحلیل نماییم، علائق ما مشخص می شوند.

علاقه ها تحت تأثیر شخصیت قرار می گیرد. بنابراین شخصیت معمولاً با علاقه ها تناسب دارد. به عنوان مثال شخصیتهای برونگرا به شغل فروشندگی، شخصیتهای واقع گرا به امور فنی و شخصیتهای خوش گذران به «اوقات فراغت»  علاقه بیشتری نشان می دهند.

علاقه ها ثابت نیستند و در طول زمان بر حسب افزایش سن و تجربه تغییر می یابند. این تغییرات ممکن است بدان دلیل باشد که شخص در ابتدا در تعیین علاقه ها و رغبتهای خود شخصیت و عوامل محیطی را در نظر نگرفته است. شخص در دوران نوجوانی و جوانی تحت تأثیر هیجانات این دوران، اموراتی را به عنوان علاقه خود شناسایی نموده است و هنگامی که این هیجانات فروکش می کند، علاقه هایی که جنبه هیجانی دارد تغییر می یابد. گاهی اوقات شخص به دنبال علاقه خود رفته ولی در بلند مدت هنوز نتبجه ای کسب نکرده باشد یا به شکست  یا ناکامی برخورده باشد. بنا براین علاقه شخص کور می شود و از بین می رود. برای حل این مشکلات و  ثبات پذیری علاقه،   شخص باید اولاً علاقه های خود را با دقت و در نظر گرفتن شخصیت خود انتخاب نماید. ثانیاً با یک برنامه سنجیده هر چه زودتر علاقه خود را  به منصه ظهور برساند تا به شکست یا ناکامی نیانجامد.      

 البته تغییرات  علاقه ها معمولاً چندان پراکنده نیست. معمولاً تغییرات علاقه ها در همان حول و حوش علاقه اولیه به وقوع می پیوندد. به عنوان مثال، شخصی ممکن است به کارآفرینی علاقه داشته باشد ولی بعداً می فهمد فقط به بخش خاصی از کارآفرینی مانند تحلیلهای مالی علاقه دارد. یا شخصی به ورزش فوتبال علاقه دارد ولی با افزایش سن و کاهش تحرک بدنی علاقه وی به مربیگری یا کارشناس فوتبال تغییر می یابد.

با توجه به مطالب بالا باید عنوان نمود که اگر شخص علاقه ها و رغبتهای خود را به دقت انتخاب کرده باشد، نباید نگران تغییرات علاقه های خود باشد. شخص باید علاقه فعلی خود را باید در نظر بگیرد و در آینده احتمالی با تغییرات احتمالی علاقه های خود تغییراتی در فعالیتهای خود انجام می دهد.

نکته دیگری که در مورد علاقه ها باید یادآور شد این است که بارها شنیده ایم که شخص مثلاً رشته تحصیلی  و شغل خود را بدون در نظر علاقه انتخاب کند، علاقه بعداً ایجاد خواهد شد. می خواهیم بدانیم که این امر واقعیت دارد یا خیر؟. باید پاسخ داد که در برخی موارد واقعیت دارد برخی از اوقات واقعیت ندارد. ممکن است شخص اگر چه علاقه را برای تعیین شغل و رشته تحصیلی خود در نظر نگرفته است ولی بعداً می بیند که مورد علاقه خویش است. ممکن است اتفاقا آن رشته یا شغل بی علاقه وی نتایج درخشانی به همراه داشته باشد. ممکن است شخص بتواند شخصیت خود را تا اندازه ای برای تطبیق با شغل یا رشته تغییر دهد در این شرایط علاقه ایجاد خواهد شد. در غیر این صورت علاقه ایجاد نخواهد شد.

علاقه ها هم بر مقدار و هم بر کیفیت و نوع فعالیتهای بخشهای مختلف «کارو» تأثیر گذار هستند. برخی از اشخاص به «ک» برخی به «ا» و برخی به «ر» و برخی به «و» علاقه بیشتری نشان می دهند. نوع بخشهای مختلف «کارو» تحت تأثیر علاقه ها قرار می گیرند . به عنوان مثال در بخش «کسب درآمد و ثروت» برخی به کارهای فنی، برخی  به سرمایه گذاری مالی و..  علاقه مند هستند.

     آرزوها و اهداف

هدف

دو مقوله ای که با علاقه و رغبتها بسیار نزدیک است و در تنظیم سبک زندگی بسیار مؤثر واقع می شود، مقوله های آرزوها و اهداف است. آرزو که در خیلی از موارد نگرش افراد به آن همان نگرشی است که به مقوله هدف دارند یعنی هم در لفظ و هم در معنا این دو را یکی می پندارند. ولی باید اذعان دارم که این دو کاملا ً با هم متفاوت و به تعبیری از دو جنس اند.

آرزو عبارتست از خواسته ای کلی و  مبهم که برای رسیدن به آن هیچگونه تفکر و تأملی صحیح و برنامه ای در کار نیست.  البته خیلی از آرزوها دست یافتنی هستند بشرطی که در قالب رسیدن قرار می گیرد و با پشتوانه ی فکر بدست می آید آن آرزو هدفمند بوده و تقریبا ً می توان گفت که به هدف تبدیل شده است . هدف عبارتست از یک نوع خواسته و یا آرزوی واقعی ای که انسان برای نیل به آن با برنامه ریزی اصولی در حرکت است . هر هدفی که انسان معین می نماید بی تردید این هدف باید توأم با برنامه و تفکر و تأمل صحیح باشد. به عنوان مثال وقتی می گویند فلانی آدم هدفمندی است به منزله این است که تلاش و کوشش و ابزار لازم را برای رسیدن به این هدف مهیا کرده که مهمترین عامل در جهت بدست آوردن این هدف دارا بودن تفکر و دانشی صحیح است.

به عنوان مثال جوانی را در نظر بگیرید که آرزو دارد صادرکننده موفقی شود. این فقط یک آرزو است. اما هنگامی که تعیین کند چه کالایی و به کجا می خواهد صادر کند و چگونه سرمایه مالی و سرمایه انسانی لازمه را کسب نماید، آرزویش تبدیل به هدف شده است.  

آرزوها و اهداف در سبک زندگی «کارو» بسیار نقش دارند. باید تعیین کنید که کدام یک از بخشهای «کارو» بیشتر اهمیت دارد. در هر صورت حداقل زمانی را برای هر یک از بخشها باید قرار داد. اما این که تأکید بر کدامیک از بخشها باشد بر اساس آرزوها و اهداف مشخص می شود. شما باید برای هر 4 بخش «کارو» اهداف مشخصی داشته باشید. آدمهایی که آرزوها و اهدافشان در دو بخش «ک» یا «ر» قرار می گیرد کسانی هستند که به موفقیت اهمیت می دهند و آدمهای توفیق طلبی هستند. اما آدمهایی که به دو بخش «امورات شخصی و خانوادگی» یا «اوقات فراغت» اهمیت می دهند کسانی هستند که بیشتر به خوشبختی اهمیت می دهند تا موفقیت. یعنی می خواهند زندگی آرام و مفرحی داشته باشند و از زمان حال و داشته هایشان لذت کسب نمایند.  این نکته را باید مورد توجه قرار داد که تأکید بر یکی از بخشهای «کارو» مستلزم فدا کردن یک یا چند بخش دیگر است. به عنوان مثال شخصی که دنبال موفقیت در زمینه خاصی است به عنوان مثال می خواهد مخترع مطرحی شود، باید از تفریحات خود «و» بزند. با حدقل درآمد زندگی خود را بگذراند. اما باید توجه داشت که زندگی باید تعادل داشته باشد تا بتوان نیازهای بیشتری بر طبق سلسله مراتب نیازها را ارضا نمود. تا از زندگی لذت برد و هم به خوشبختی و هم به موفقیت دست یافت. یکی از اهداف تنظیم «کارو»، ایجاد تعادل در زندگی است. 

آرزوها و اهداف در هر یک از بخشهای «کارو» باید دقیقاً تعریف شود. به عنوان مثال باید تعیین شود از چه طریقی درآمد و تا چه حدی درآمد کسب نمایید تا به سطح زندگی مورد هدف و تعریف شده برسید. «رشد و موفقیت» در چه زمینه ای است هدف آن  باید تعیین شود. چگونه «اوقات فراغت» را سپری نمایید. 

استعداد

در فرهنگ لغت استعداد را توانایی ذهنی و فطری برای انجام دادن یا فراگرفتن کاری تعریف کرده اند.

از دیدگاه عامیانه میزان نسبی پیشرفت فرد در یک فعالیت را استعداد یاد کرده اند. حال می‌تواند این فعالیت جسمی باشد و یا ذهنی. استعداد آن چیزی در انسان است که شوق انجام آن در ما بیشتر از هر چیزی خواهد بود و با اینکه انجامش برای دیگران سخت است اما ما براحتی آن را انجام می دهیم و میل بیشتری برای یادگیری و پیشرفت درآن خواهیم داشت.

از نظر علمی استعداد به میزان نسبی توسعه یک فرد در موضوع و یا فعالیتی خاص را می گویند و یا پتانسیل یا توانایی او برای درک و یادگیری سریعتی در آن موضوع.

استعداد توانمندی یا مهارت درونی یا بالقوه ماست که اگر آن را پرورش دهیم تبدیل به قابلیت ما می شود. استعداد را میزان نسبی پیشرفت فرد در یک فعالیت برآورد می‌کنیم. اگر برای کسب مهارت در یک فعالیت افراد مختلف در شرایط و موقعیت یکسانی قرار بگیرند متوجه خواهیم شد که افراد مختلف تفاوتهایی از لحاظ میزان کسب آن مهارت نشان می‌دهند. برخی افراد در یک زمینه یادگیری بهتر و کارایی زیادتری از خود نشان می‌دهند و پیشرفت آنها در آن زمینه سریعتر است، در حالی که افراد دیگر در زمینه‌های دیگری ممکن است از خود کارایی و مهارت و سرعت پیشرفت زیادتری نشان دهند. در واقع چنین تفاوتی به تفاوت آنها در استعدادهایشان مربوط می‌شود.

استعداد اشخاص در برخی از مهارتهای روزمره  نیز متفاوت است. برخی استعداد صحبت کردن فراوانی دارند، برخی استعداد نوشتن، برخی استعداد مجاب کنندگی یا متقاعد کنندگی و برخی  استعداد خرید کردن مطلوب فراوانی دارند.

بعضی ها در زمینه خاصی، نخبه و دارای  استعداد درخشان  هستند. به عنوان مثال، یک شخص ایرانی ساکن امریکا بنام بیژن، عطرهای بسیار با کیفیت تحت برند “بیژن”  تولید می کرد. وی عطرهای اختصاصی برای هنرمندان، ورزشکاران، مقامات و سیاستمداران تولید می کرد.  وی در این زمینه بسیار با استعداد است و استعداد خود را کشف نموده بود. شرکتهای بین المللی سیستم هایی تحت عنوان مدیریت استعداد برای شناسایی، به چنگ آوری و استفاده از چنین  استعداد های درخشانی تحت عنوان مدیریت استعداد طراحی نموده اند.

  با توجه به تعریف فوق می‌توان گفت استعدادها هیچ حد و مرزی ندارند چرا که تعداد فعالیت‌های جسمی و ذهنی که ما می‌توانیم انجام دهیم بینهایت هستند

پس موضوع استعداد و استعدادیابی مانند شخصیت‌شناسی نیست.در انواع روش‌های شخصیت شناسی تعدادی ویژگی و خصیصه معرفی می‌شوند و شما به راحتی با مقایسه خودتان با آن ویژگی‌ها می‌توانید تیپ شخصیتی خودتان را تشخیص دهید. تیپ‌های شخصیتی بسیار محدود هستند و این موضوع برای استعداد اصلا صدق نمی‌کند یعنی ما به هیچ عنوان نمی‌توانیم لیستی درست کرده و با نگاه به آنها تشخیص دهیم چه استعدادهایی داریم.

 استعداد شامل مواردی مانند هوش و حافظه می شود.  افراد وقتی تفاوتهایی که از لحاظ استعدادهایشان با یکدیگر دارند، مثلاً یکی در زمینه فنی و دیگری در امور هنری استعداد دارند،  از لحاظ هوشی نیز متفاوت از هم هستند. هر یک از اشخاص در یکی از انواع هوش از لحاظ بهره هوشی در طیفی گسترده شده‌اند که از عقب ماندگی ذهنی شدید تا نبوغ را شامل می‌شود. اما اکثریت افراد در حدود متوسط قرار می‌گیرند.

پیشرفت افراد در تمامی فعالیتها و رفتارهای او با درجاتی به میزان هوش و استعداد او بستگی دارد. هرچند برخی فعالیتها نیاز چندانی به سطح هوشی بالا و یا استعداد خاص در آن زمینه ندارند و همه افراد تا حدودی از عهده انجام آن فعالیتها برمی‌آیند، مثل برخی از امورات روزمره و شخصی زندگی. اما برخی فعالیتها نیز وجود دارند که لازمه آنها و موفقیت در انجام آنها سطح معینی از هوش و استعداد فرد در آن زمینه است. به عنوان مثال در هنر موسیقی، داشتن استعداد از عوامل بسیار ضروریست.

برای سنجش استعداد افراد در زمینه‌های گوناگون معمولا از آزمونهای ویژه سنجش استعداد استفاده می‌شود. برخی از این آزمونها کلی بوده و تواناییها و استعدادها فردی را به صورت کلی می‌سنجند. مثلاً ابزارها و آزمایشاتی وجود دارد که توانایی فرد را در زمینه انجام فعالیتهای ظریف مورد سنجش قرار می‌دهند برخی از این افراد در این زمینه نمرات بالایی می‌گیرند که نشان دهنده استعداد آنها در کارهای ظریف مثل ساعت سازی ، طلاسازی و … است. افرادی که در این زمینه نمره پایین می‌گیرند در یادگیری و انجام این فعالیتها دچار مشکل می‌شوند یا حداقل باید زمان بیشتری برای کسب مهارت در آنها صرف کنند.

استعداد و هوش بر مقدار و میزان هر یک از بخشهای زندگی تأثیر گذار است. بخشهای مختلف زندگی  بعضاً استعداد و هوش خاصی را می طلبند. به عنوان مثال برخی از افراد در «کسب درآمد و ثروت» موفقتر عمل می کنند چرا که استعداد و هوش کافی را دارند. بیشترین کاربرد و اثرگذاری استعداد و هوش بر «رشد و موفقیت» است.  هر کس استعداد خاصی در یکی از زمینه های  کارآفرینی،  هنری، دانش و غیره دارد. 

استعداد سنگ بنای پیشرفت افراد است و زمانی این نقش به خوبی ایفا میشود که افراد متناسب با استعدادشان عمل کنند.چنانچه متناسب با استعداد برترمان عمل کنیم دست آوردهای آن شگفت انگیز خواهد بود. شکوفایی استعداد موجب آزادی، خود بودن، خلاقیت ، جلوگیری از اسراف و عمل به علم ، مزیت رقابتی و افزایش سود می شود.

خیلی از افراد بر این باورند که استعداد همان مهارت است. در صورتی که اینگونه نیست.

مهارت غالباً با تمرین و تکرار به وجود می‌آید. اما برای تبدیل استعدادی ضعیف به نقطه قوت نیازمند انرژی و زمان زیادی است و  سادگی امکان ‌پذیر نیست. در حقیقت مهارت وجود ندارد و ما آن را ایجاد می‌کنیم مثل مهارت رانندگی. اما استعداد از ابتدا در وجود و ذات ما قرار دارد و ما اگر وقت و انژی بگذاریم میتوانیم آن را بارور و شکوفا کنیم.

طبق نظریه گاردنر، برای به دست آوردن تمام قابلیت‌ها و استعدادهای یک فرد، نباید تنها به بررسی ضریب هوشی (که معادل هوش منطقی-ریاضی است) پرداخت، بلکه انواع دیگر هوش و استعداد او شامل هوش موسیقیایی، هوش درون‌فردی، هوش برون‌فردی، هوش تصویری-فضایی، هوش جسمی-حرکتی، هوش کلامی-زبانی و هوش طبیعت‌گرا نیز باید در نظر گرفته شود.

بر اساس نظریه هوش‌های چندگانه، انسان دارای هشت نوع هوش (استعداد) است که از دامنه کمتر تا بیشتر متغیر بوده و بر همین اساس هرکدام از ما پروفایل هوش متفاوتی داریم. این پروفایل و مشخصه بر اساس ژنتیک و تجربه بوده و لذا هوش هر کس منحصربه‌فرد است.

در مورد استعداد و انواع آن تاکنون مقالات و مباحث بسیاری صورت گرفته است که آوردن آن ها تکرار مکررات است. در اینجا ما میخواهیم استعداد را از منظر الگوی کارو ( ک: کسب درآمد – ا : امور فردی و خانوادگی – ر : رشد و موفقیت – و : اوقات فراغت ) بررسی کنیم که مهمترین آن رشد و موفقیت را شامل می شود.

استعداد مهارت یا توانمندی درونی یا بالقوه ماست که اگر پرورش یابد به قابلیت تبدیل می شود. به عنوان مثال ممکن است شخصی با توجه به هوش و استعداد خود شغل مناسبی پیدا کند اما اگر این فرد در سمت شغلی خود ثابت بماند و مسیری برای پیشرفت و پرورش استعداد خود در مقابل خود نبیند و یا اگر درآمد ثابتی نداشته باشد این استعداد به مرور زمان تحلیل می رود . اما اگر همین شخص انگیزه و چشم اندازی برای پیشرفت در مسیر خود ببیند  قطعاً می تواند از استعداد و هوش خود بیشترین بهره را ببرد و به رشد و موفقیت که باعث احساس رضایت فردی وکسب درآمد برای خود و سازمان می شود برسد.

شایان ذکر است که اگر شغل یا شیوه «کسب درآمد» افراد با نوع و میزان استعدادهایشان تناسب نداشته باشد. آنها شغل را فقط برای «کسب درآمد» انجام می دهند. استعدادهایشان را در بخش دیگری از «کارو» که «رشد و موفقیت» است را سعی می کنند شکوفا کنند. 

هوش و استعداد هر فرد را می شود در امور فردی و خانوادگی او نیز مشاهده کرد. قسمتی از زمان و فعالیت های ما صرف امور فردی و خانوادگی میشود اگر بتوان در انجام این امور از هوش و استعداد استفاده کرد میشود بهترین بازخورد و نتیجه را حتی در امور شخصی گرفت اینطور نیست که افراد از هوش خود فقط برای کسب درآمد بهره ببرند می شود در انجام کارهای شخصی و فردی نیز از این استعداد بهره برد ( فردی که در تعمیرات وسایل برقی استعداد دارد می تواند در منزل و بابت امور خانوادگی نیز از آن استفاده کند). بسیاری از افراد به خصوص خانم ها در امور خانه داری و تربیت فرزندان دارای استعداد بالایی می باشند و می توانند در چیدمان وسایل منزل و طراحی و دکوراسیون ایده های کارآمدی ارائه دهند یا شیوه تربیت فرزندان را به نحو احسن انجام دهند.

  معمولا در زمان های  فراغت افراد کار ضروری برای انجام ندارند و کاری در چارچوب های معمول انجام نمی دهند و به فعالیت ها و برنامه هایی می پردازند که نیازهای روحی آن ها را ارضا کند و برایشان لذتبخش و شادی آور باشد  بنابراین ذهنشان بیشتر شکوفا می شود. برای مثال هنگامی که نیوتن پی به جاذبه زمین برد در حال انجام هیچکونه کار علمی و پژوهش نبود و صرفاً زمان استراحت و فراغت خود را سپری می کرد که با افتادن سیب از درخت به این کشف علمی و مهم دست یافت.

 اما در مورد ارتباط استعداد فرد با اوقات فراغت می توان اینگونه تحلیل کرد که می شود در اوقات فراغت و تفریح استعداد را شکوفا کرد و پرورش داد. کاری که با لذت و رضایتمندی انجام شود می تواند برای فرد به عنوان تفریح در نظر گرفته شود ( مثلا یک موزیسین از نواختن موسیقی به عنوان کاری لذتبخش یاد می کند و حتی در اوقات فراغت خود نیز به همین عمل مشغول است و از انجام دادن آن لذت میبرد)، در نتیجه استعداد او در این زمینه می تواند گسترش پیدا کند و باعث رشد و موفقیت وحتی کسب درآمد شود . در نتیجه می توان با برنامه ریزی منظم و درست به بهترین شکل ممکن از اوقات فراغت و بهره بردن از هوش استفاده کرد.

سرمایه انسانی

سرمایه انسانی شامل کلیه دانشها، مهارتها و تخصصهای یاد گرفته شده و مدارک تحصیلی انسان است.  بخشی از سرمایه انسانی از طریق آموزش و یادگیری ایجاد می شود. که مدارک تحصیلی تا اندازه ای بیانگر آنها می باشد.  بخش دیگر از طریق تجربه حاصل می شود. که سابقه کار مفید تا اندازه ای بیانگر آن است.سرمایه انسانی در کلیه بخشهای «کارو» تأثیر گذار است. این تأثیر گذاری در  بخش «ک» و «ر» بیشتر و مشهود تر است. این تأثیر گذاری هم در مقدار و هم در نوع و  هم در کیفیت بخشهای مختلف زندگی می باشد.

منابع مالی

داشتن دارائیهای مالی شامل پول ،امکانات، خانه و ماشین و غیره در زندگی اهمیت دارد.  وقتی زندگی را بر اساس «کارو» به 4 بخش تقسیم می کنیم، بخش «کسب درآمد » موتور محرکه زندگی می باشد و دارائی های  مالی را فراهم می سازد. اشخاص و خانواده ها با بودجه بندی مالی مناسب می توانند به همه امورات زندگی خود دست یابند. شخص دارای سرمایه مالی داشته باشد، می تواند درآمد خود را از طریق سرمایه گذاری کسب نماید. برخی از مشاغل نیاز به سرمایه مالی دارد. اگر سرمایه شخص به قدر کافی زیاد باشد شخص نیاز زیادی به کارکردن ندارد می تواند از درآمد سرمایه گذاری های خود استفاده کند. بنابراین می تواند زمان خود را به بخشهای دیگر «کارو» تخصیص دهد. سرمایه مالی رفاه و آسایش خانوادگی و شخصی را افزایش می دهد. برخی از برنامه های رشد و موفقیت مانند کارآفرینی نیاز به سرمایه مالی نیز دارند. سرمایه مالی نیز بر برنامه های «اوقات فراغت» نیز تاثیر دارد.

شرایط جسمی و روانی

شرایط جسمی و روانی و سلامت یا بیماری و معلولیت، هم در مقدار و هم در نوع بخشهای مختلف «کارو» تأثیر گذار است.

سایر داشته ها 

اشخاص برای خوشبختی و موفقیت در زندگی باید به کلیه داشته های خود توجه نمایند. بسیاری از داشته ها مورد توجه معمولاً قرار نمی گیرند. در حالی که بسیار مهم هستند. داشتن یک خانواده متناسب شامل پدر و مادر و برادران و خواهران، همسر و فرزندان پشتیبان و حمایت کننده، سازمان حمایت کننده، دوستان و اقوام وفادار، داشتن حسن شهرت و مورد اعتماد قرار گرفتن توسط دیگران و غیره در تمام بخشهای زندگی تأثیر مثبت و قوی دارند.

محیط شناسی

آدمها برای هدف گذاری و برنامه ریزی برای آینده تمام بخشهای زندگی خود باید عوامل محیطی فعلی را شناسایی و محیط آینده را پیش بینی نمایند. و خود را با آنها تطبیق دهند. عوامل محیطی عوامل خارج از شخص می باشد که بر تمامی زندگی  شما تأثیر گذار است. مهمترین این محیطها و تاثیرات آن بر بخشهای مختلف زندگی عبارتند از:

  1. محیط نزدیک شامل خانواده، اقوام و دوستان، سازمانی که درآن مشغول فعالیت هستیم و غیره.
  2. محیط جمعیت شناختی. شامل جمعیت کشور و شهری که در آن زندگی می کنید. ترکیب جمعیت از لحاظ سن، مدرک، تخصص و مهارت، میزان عرضه نیروی کار، اشتغال و بیکاری و امثالهم. 
  3. محیط اقتصادی شامل محیط کلی اقتصادی جامعه، تورم، رکود، سطح درآمدها، محیط کسب و کار، نرخ بهره و امثالهم می باشد. این محیط بیشتر بر شغل، سرمایه گذاری و کارآفرینی و هزینه های زندگی تأثیر گذار است.
  4. محیط جغرافیایی و اقلیمی شامل شهر و روستای محل زندگی از لحاظ دمای هوا، فصول مختلف، پستی و بلندی، دوری و نزدیکی به دریا، جنگل و امثالهم می باشد. این محیط بر کلیه بخشهای زندگی تأثیر گذار است.  
  5. محیط سیاسی و قانونی: شامل قوانین و مقررات کسب و کار، خانواده، کارآفرینی،  مقررات مربوط به تفریحات و غیره می باشند. این محیط بر کلیه بخشهای زندگی تأثیر گذار است.
  6. محیط فرهنگی: شامل آداب و رسوم، مذهب، زبان، هنجارهای فرهنگی، ارزشها و غیره می باشد. تأثیر گذاری این محیط بیشتر بر امورات خانوادگی و «اوقات فراغت» است.

اشخاص و خانواده ها با شناسایی و پیش بینی عوامل محیطی می توانند بخشهای مختلف زندگی را به درستی تنظیم نمایند. در این راه ممکن است فرصتهایی را در محیط پیدا کنند. اشخاصی که به کارآفرینی علاقه مند هستند با استقاده از قوتها و توانائیهای خود می توانند از این فرصتها بهره برداری نمایند. ممکن است تهدیداتی نیز در محیط تشخیص دهند. بنا براین اشخاص باید مواظب این تهدیدات باشند. 

نکته دیگری که در بررسی عوامل محیطی باید بدان توجه نمود این است که در بسیاری از اوقات شما خودتان محیط را می سازید. شما همسر و دوست را انتخاب می کنید. شهر محل سکونت خود را خودتان انتخاب می کنید. اگر محیط مطابق وفق و مراد شما نبود می توانید  شهر و دیار خود را ترک کنید و به شهر دیگری یا حتی به کشورهای خارج که محیطش مطابق میل شما است، مهاجرت نمایید.